اخبار ایران

سوئد بانی قطعنامه نقض حقوق بشر علیه تهران

کشورها فقط دارای تصویری بر روی نقشه جغرافیایی نیستند که دیگران آن را صرفاً با ابعاد و زوایا جغرافیایش بشناسند.

افزون بر تصویر جغرافیایی، هر کشوری واجد تصویری ذهنی در نظام بین الملل است.

به بیان دیگر این تصویر ذهنی حکایتگر «قضاوتی» است که دیگران از فلان کشور خاص دارد. رفتار کشورها با آن کشور خاص نه صرفاً بر اساس ابعاد جغرافیایی آن کشور بلکه براساس ایماج از اوست. برای مثال تصویر شما از دولت سوئیس چیست؟ آیا حاضر به سرمایه گذاری در سوئیس هستید؟ همین پرسش را می توان درباره کشور کمبوج در آسیا یا کنگو در آفریقا پرسید. آیا حاضر به سرمایه گذاری در این کشورها هستید؟

پاسخ شما به این پرسش‌ها هرچه باشد صرفاً ناشی از تصویر جغرافیایی آن کشور نیست بلکه بیشتر ناشی از ایماج آن کشور است. این تصویر ترسیم شده از آن کشور است که شما را به قضاوت از آن کشور وا می دارد تا به سفر توریستی به آنجا بروید، در آن سرمایه گذاری کنید، مبادلات تجاری انجام دهید، به عنوان محل تحصیل یا زندگی برگزینید و…

چنین ویژگی از هر کشور را در ادبیات سیاسی «اعتبار بین المللی» می نامند. از اینرو، نظام‌های سیاسی هزینه‌های کلانی مصروف می کنند که در نظام بین الملل دارای ایماجی خوشآیند باشند. بین الملل جمهوری اسلامی چگونه است؟

جمهوری اسلامی در عرصه بین المللی

برای پاسخ به این پرسش اگر بخواهیم تصویری جامع از ایماج جمهوری اسلامی در دست داشته باشیم باید چهار دهه عمر این نظام را بررسی کنیم که در این مجال نمی گنجد. برای مثال طرح گفتگوی تمدن‌ها توسط محمد خاتمی اقدامی مبتکرانه در جهت ارائه ایماجی دیگر از ایران بود که عملا در میانه دعواهای داخلی به جایی منتهی نشد تا آنجا که خاتمی خود اینک ممنوع تصویر شده است. وقتی در اعضای درون یک نظام جای دیالوگ و گفتگو را حذف و قهر و خشم بگیرد، ایماج بین اللملی آن کشور چه می تواند باشد؟

از آن جایی که بررسی جامع اعتبار بین المللی جمهوری اسلامی در حوصله این یادداشت نیست تنها به یک “مورد نادر” در روزهای اخیر اشاره می شود.

پس از سفر به تهران؛ سوئد بانی قطعنامه نقض حقوق بشر

در فاصله هفت روز از دیدار هیات بلنپایه‌ای از سوئد از ایران ، سوئد بانی قطعنامه نقض حقوق بشر علیه میزبان خود شده است. چنین موردی یا هرگز سابقه نداشته یا به ندرت صورت گرفته است.

ماجرا از این قرار است که در ۱۱ و ۱۲ فوریه نخست وزیر سوئد در رأس یک هیات بلندپایه از تهران دیدن کرد. وی در این سفر افزون بر دیدار با حسن روحانی، به دیدار آیت الله خامنه‌ای رفت. اما، در عرض یک هفته از انجام این دیدار، اینک دولت سوئد پیش نویس قطعنامه نقض حقوق بشر در ایران را به شورای حقوق بشر سازمان ملل ارائه داده است.

اگر چنین اقدامی توسط هر کشوری نسبت به کشور دیگر صورت پذیرد به خودی خود حاوی پیام نامناسبی است ولی اگر این اقدام مثلا توسط کانادا صورت می گرفت لااقل تهران می توانست توجیه کند که این اقدام مثلا در بستر قطع رابطه تهران- اتاوا صورت گرفته است.اما، پاسخ تهران اینک چیست وقتی به یاد آوریم که نخست وزیر کشوری مثل سوئد طی تشریفات رسمی در تهران مورد استقبال گرم میزبان قرار می گیرد و به دیدار رهبر انقلاب برده می شود، اما، در فاصله هفت روز بانی چنین قطعنامه‌ای می شود؟

اگر این رفتار را سوئد با کره شمالی کرده بود، جز این است که ایماج کره شمالی، ایماجی مخدوش است؟

وانگهی حال که سوئد چنین اقدامی به عمل آورده، پرسش بعدی این است که سطح واکنش جمهوری اسلامی به این اقدام چه بوده است؟ آیا در کمترین سطح سفیر سوئد به وزارت خارجه احضار شد؟

جالب است بدانیم که در کل حاکمیت جمهوری اسلامی (دولت و مجلس و رهبری و…) تنها واکنش از سوی سخنگوی وزارت خارجه ایران بود که گفت: «ارائه پیش نویس قطعنامه حقوق بشری موضوع جدیدی نیست و ارتباطی با سفر نخست وزیر سوئد به کشورمان ندارد(!).»

محکومیت عربستان توسط سوئد و واکنش ریاض

سخنگوی وزارت خارجه ایران در حالی چنین موضع غلط و نادرستی گرفته که خود به خوبی واقف است کشورها در حمایت از حریم اعتبار بین المللی‌شان کمتر از حریم جغرافیایی‌شان حساسیت ندارند. تنها یک نمونه زیر کافی است که سخنگوی وزارت خارجه بداند چه خطای فاحشی را در کتمان حقیقت مرتکب شده است.

در مارس ۲۰۱۵ بود که به یک باره توفانی روابط ریاض- استکهلم را درنوردید. ریاض سفیر خود را از سوئد فراخواند و استکهلم نیز تهدید کرد که قرارداد نظامی خود با عربستان را لغو خواهد کرد.

ماجرا از آنجا آغاز شد که وزیر خارجه سوئد با دیکتاتور خواندن دولت عربستان، مجازات شلاق برای یک وبلاگ نویس منتقد دولت ریاض به نام رائف بداوی را محکوم کرد. واکنش عربستان به این اندک انتقاد یک وزیر سوئدی چنان سخت بود که پس از احضار سفیر سوئد، ریاض سفیر خود را از استکهلم فراخواند. مانع سخنرانی از پیش تعیین شده او در اتحادیه عرب شد و اعلام کرد که به اتباع سوئدی ویزا نخواهد داد. در حمایت از ریاض تنی چند از کشورهای عربی از جمله امارات متحده نیز سفیر خود را فراخواند.

این همه واکنش عربستان تنها به یک موضعگیری لفظی وزیر خارجه سوئد بود نه موضعگیری رسمی کلیت دولت سوئد. حال مقایسه کنید این را با ارائه پیش نویس قطعنامه نقض حقوق بشر علیه جمهوری اسلامی به شورای حقوق بشر سازمان ملل از سوی سوئد آن هم در فاصله یک هفته از سفر نخست وزیر سوئد به تهران.

جالب تر اینکه بدانیم تنش میان عربستان و سوئد در عرض دو هفته با عقب نشینی سوئد و عذرخواهی پادشاهی این کشور از عربستان پایان یافت. در فاصله دو هفته ریاض اعلام کرد که در پی عذرخواهی سوند سفیر کشورش به استکهلم بازگشته است.

نتیجه:

عقب نشینی مصلحت جویانه استکهلم از مواضع حقوق بشری‌اش علیه عربستان همان زمان با اعتراضات شدید نهادهای حقوق بشری این کشور مواجه شد. در خصوص عربستان نیز په نظر می رسد که این کشور با خرج دلارهای نفتی تاکنون مانع محکومیت خود (از جمله در موضوع یمن) در مجامع بین المللی شده است.

اما، این یادداشت با این هدف نوشته شد که به بررسی “موردی نادر” بپردازد که اولا نشان می دهد “اعتبار بین المللی” ایران چقدر تنزل یافته و ثانیا “قدرت اقناعی” جمهوری اسلامی حتی در دیدار رو در رو با یک کشور اروپایی چنان سست و ناتوان است ک در فاصله هفت روز از دیدار نخست وزیر سوئد از ایران، این کشور بانی قطعنامه نقض حقوق بشر علیه میزبان خود می شود.

این یادداشت با این هدف نوشته نشده که این اقدام سوئد را به پای ناسپاسی سوئد بگذارد چرا که به استناد نقض فاحش و سیستماتیک حقوق بشر در ایران، چنین اقدامی بسیار درست بوده و پیشتر هم از سوئد سابقه داشته است.

آنچه مفاد این یادداشت است این که این رویداد نادر اولا نشان بارز مخدوش بودن ایماج جمهوری اسلامی ست و ثانیا گواهی بر رخوت یک نظام ناتوان در حمایت از چهره خود در سطح بین الملل است که هیچ واکنشی موثری از خود نشان نداده است اگر به راستی مدعی است که واجد یک پرونده حقوق بشری پاک و پاکیزه است.

منبع: رادیو فردا

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO