اخبار ایران

سخنان خسرو کرمی فرزند سروان کوروش کرمی

خسرو کرمی دانشجوی MBA دانشگاه صنعتی امیرکبیر، فرزند سروان کوروش کرمی است. او شجاعانه بدون پوشاندن صورت خود و با شهامت، مشخصات خودش را اعلام می‌کند و می‌گوید: بدون ماسک از خودم فیلم می‌گیرم که فکر نکنید ترسی در دلم وجود دارد. ما ترسی نداریم، چون چیزی برای از دست دادن نداریم. 

او حتی از بازداشت و کشته شدن هم ترسی ندارد، که اینگونه صریح خطاب به رژیم جمهوری اسلامی صحبت می‌کند.

خسرو کرمی از درد و رنج مردمی که جانشان به لب رسیده و از سیستم فاسدی که مردم را می‌کشد، صحبت می‌کند. او می‌گوید: از چه بترسیم؟ بنز و خانه نداشته‌مان یا آینده نداشته‌مان؟ حساب‌های بانکی خالی‌مان؟ کدامیک را می‌خواهید مصادره کنید؟ برای ما چه چیزی گذاشته‌اید که ترس از دست دادن آن را داشته باشیم؟

او در صحبتی خطاب به حکومت جمهوری اسلامی گفت: ما را بکشید و رهایمان کنید. مگر آن زمان که شهید فهمیده جلوی دزدان، متجاوزان، قاتلان و جلوی تانک دروغگویان و ظالمان ایستادگی کرد، مسالمت‌آمیز بود؟ مگر با گفتگو بود؟ مگر آن زمان که عباس دوران، بساط آنها را بهم زد مسالمت‌آمیز بود؟

شما ما را به خاک سیاه نشانده‌اید، حال از چه بترسیم؟ کجایند آن یاران جهان‌آرا که ببینند خونین شهر به دست اختلاس‌گران، دروغگویان و قاتلان افتاده است. ۸ سال جنگ دفاع مقدس برای این بود؟

ما را بکشید، آنگاه خاک باغچه شجاعت می‌شویم و فهمیده‌هایمان بیشتر می‌شود. ما را از چه می‌ترسانید؟ همه چیزمان را گرفته‌اید، جانمان را هم بگیرید.

خسرو کرمی خطاب به مردم ایران گفت: منتظر دولتمردان کشورهای خارجی نباشید، فکر نکنید دل آنها برای مردم ایران می‌سوزد. گمان نکنید حقوق بشر، حقوق بشری است برای من و شما، حقوق بشر فقط برای چشم آبی‌هاست. آنها باج خود را می‌گیرند. اگر آنها راست می‌گفتند، اختلاس‌گران و دزدان را به کشورشان راه نمی‌دادند. اگر راست میگویند به این قاتلان گرین کارت نمی‌دادند.

زنده بمانیم که چه شود؟ که دوباره فقر، فلاکت، گرانی، بدبختی، تورم و نداشتن را ببینیم؟ ما در جوانی پیر شدیم، همه چیز را از ما گرفتید. حتی امید، آینده و آسایش را از ما گرفتید.

ای مردم در خانه نمانید، خانه ویران و لغزان است. از چه میترسید؟ گمان نکنید که همه این نیروهای نظامی قاتل و ظالم هستند.

خسرو کرمی همچنین خطاب به نیروهای حکومتی گفت: صحبت من با شما نیروهای نظامی و انتظامی ست. من میدانم! من فرزند پرسنل هستم و میدانم. به من نگاه کن، آینده فرزند خودت را ببین. نه ازدواج، نه خانه، نه آینده و نه هیچ چیز دیگری وجود ندارد.

ای نظامیان از این قاتلان نترسید. اینها شما را به میدان نبرد میفرستند اما خودشان گرین کارت کشورهای خارجی را دارند. فرزندان شما که من باشم در فقر و فلاکت زندگی میکنیم، اما فرزندان خودشان در کشورهای اروپایی در ناز و نعمت زندگی میکنند. از این قاتلان حمایت نکنید،آنها برای خودشان در ناز و نعمت هستند اما جورش را شما و فرزندانتان میکشید.

خسرو کرمی همچنین در قسمتی از سخنانش، نیروهای نظامی و همکاران پدرش را به چالش می‌کشد و می‌گوید: تمام اطلاعاتم را در اختیارتان گذاشتم، مرا پیدا کنید و بُکشید. به پدرم بگویید فرزندت را همکارت و هم‌لباست کشت. به مادر بگویید فرزندت را همقطار شوهرت کشت. به استاد دانشگاه بگویید دانشجویت را سکوت تو کشت. به همکلاسیهایم، به یاران دبستانی‌ام بگویید که من کشته شدم، تا شما خسته نشوید بلکه ادامه دهید. به ارتش بگویید سربازت را کشتند، چون فرمانده ارتش بزدل بود. من سرباز گروهان دوران شهید خزراعی هستم. روح دوران در من دمیده شده است. بکشید، مرا از چه میترسانید؟

به پلیس به پاسدار، به خودتان که دور هم جمع می‌شوید و صحبت میکنید، بگویید ما فرزند پرسنلی که مثل فرزند خودمان است را کشتیم. به خانه که میروید به خانواده‌تان بگویید، یکی را که همچون فرزند خودمان است را کشتیم. به فرزندانتان بگویید من امروز چون تویی را کشتم.

برای چه زنده بمانیم؟ برای خواهرانمان که در ماشین گشت ارشاد کشته می‌شوند، یا کودکانی که در مدرسه به قتل می‌رسانید؟ یا برای دانشجویانی که در صحن دانشگاه می‌کشید؟

آیا فکر کرده‌اید شهید چمران کشته شد، دیگر تمام شد؟ تمام دانشجویان دانشگاه، شهید چمران هستند. فکر کردید ما را بکشید، تمام می‌شویم؟ نه! بلکه بیشتر می‌شویم.

خسرو کرمی متنی را از درد و رنج و اتفاقات امروز ایران، مانند شعر با مضمون زیر می‌خواند:

ایران ویران شد، مادر چشم به راه فرزند شد

زندان منزل دانشجو شد، چاه نفت غارت شد

قلب نمازگزار، هدف گلوله شد

اختلاس عادی شد و کنسرت کنسل شد

 ارومیه خشک شد، هواپیما تابوت متحرک شد

آینده هیچ و جوانی پوچ شد

حسابهای بانکی، اسباب شرمساری نان آوران شد

خانه کلبه احزان شد و خیابان صحنه قتل آزادیخواهان

مدرسه قتلگاه کودکان شد، دانشگاه شکنجه‌گاه نخبگان شد

زن، زندگی، آزادی شد

مرد، میهن، آبادی شد

یک ایران فهمیده شد

او همچنین خطاب به پدران و مادران گفت: جلوی فرزندانتان را نگیرید، آنها را نترسانید. نگویید بگذارید بقیه بروند اما شما نروید. فرزندانتان را در زندان نگاه ندارید. اگر در کنار یکدیگر برای حقمان نایستیم، در کنار یکدیگر به گور سپرده خواهیم شد.

بسازید آن لحظه‌ای را که در رادیو و تلویزیون، در شبکه‌های مجازی بشنویم که توجه! توجه! مردم ایران، ایرانِ خونین کشوری آزاد شد. مجددا بشنویم که خونین شهر، خرمشهر آزاد شد. به هم بپیوندید و در کنار یکدیگر بایستید.

برای از دست دادن چیزی نداریم، نترسید!

و در آخر، جمهوری اسلامی فکر می‌کند با بازداشت مردم و خشونت علیه آنها، می‌تواند ملت را به سکوت بکشاند؛ اما هر روز امثال خسرو کرمی‌ها ظهور کرده و بر تعدادشان افزوده خواهد شد.



نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO