خانهی هراس در شفت و شستوشوی مشکوک آن

شستوشوی مشکوک خانهی قاتل ایلیا ۹ ساله، آن را به خانهی هراس در شفت تبدیل کرده است.
یک هفته پس از قتل تکاندهندهی «ایلیا زادحسین» کودک ۹ ساله گیلانی، هنوز افکار عمومی پاسخی روشن از نهادهای مسئول دریافت نکرده است. در حالیکه خانوادهها در شوک و اندوهاند، منابع محلی با انتشار ویدیوهایی در شبکه اجتماعی اینستاگرام، از تحرکات مشکوک در خانهی فرد متهم خبر میدهند؛ خانهای که اکنون به «خانهی هراس» در «آقا سیدشریف» در شفت معروف شده است.
به گفته شاهدان، تنها چند روز پس از رسانهای شدن قتل ایلیا، افراد ناشناس وارد خانه متهم شده و آن را بهطور کامل شستوشو دادند. اتفاقی که با خروج پساب نارنجیرنگ از ساختمان، شائبه پاکسازی عمدی صحنه جرم را تشدید کرده است. اهالی این محل میگویند این خانه سالها محل فعالیتهای مشکوک از جمله صدای کندن زمین و دیوار از داخل و ترددهای مرموز فرد متهم بوده که بارها توسط همسایگان دیده و شنیده شده بود.
نگرانی بزرگتر همسایگان، حضور مکرر کودکان پیرامون این خانه در سالهای گذشته است، مسئلهای که حالا فرضیه کودکآزاریهای زنجیرهای و طولانیمدت را پررنگتر از همیشه مطرح میکند. سوالی که اکنون ذهن مردم گیلان را درگیر کرده، این است که چگونه یک فرد با سابقه احتمالی کودکآزاری سالها آزادانه در این منطقه رفتوآمد داشته و هیچ نهادی سراغش نرفته است؟ چه کسانی مسئول شستوشوی مشکوک خانه و از بین بردن احتمالی شواهد هستند؟ چرا پروندههای قدیمی کودکان ناپدیدشده، هنوز با این مکان تطبیق داده نشده است؟
با انتشار ویدیوهایی که همسایگان این فرد قاتل در شبکههای اجتماعی منتشر کردهاند، اکنون مطالبه مردم گیلان به یک درخواست فوری و همگانی تبدیل شده است. مردم گیلان از نهادهای مربوطه خواستند تا اقدامات لازم را برای پلمب و حفاظت فوری از محل، نمونهبرداری علمی و انتشار نتایج شفاف، بازبینی همه پروندههای مفقودی و کودکآزاری در منطقه، شناسایی و پیگرد همدستان یا آمران احتمالی پاکسازی صحنه و نظارت شفاف قضایی و اطلاعرسانی منظم به افکار عمومی را در اولویت قرار داده و پیگردهای قانونی را آغاز کنند؛ زیرا سکوت مسئولین در این مورد و عدم افشای هویت این قاتل کودکان، جامعه ایران را به خشم آورده است.
افراد ساکن در این محل از ترس و وحشتی صحبت میکنند که ممکن است کودک بعدی، کودکان آنها باشد که به جهت نگرانی از قربانی شدن، اجازه تردد در خیابانهای این محله را ندارند.
این پرونده آزمونی است برای دستگاههای انتظامی و قضایی، آزمونی که نتیجهاش بازگرداندن اعتماد مردم و یا عمیقتر شدن شکاف میان جامعه و حاکمیت است. اما فراتر از این پرونده، واقعیت تلخی در برابر ماست؛ در حالیکه بسیاری از مردم بیگناه به دلایل سیاسی و عقیدتی در زندانها بهسر میبرند، افراد خطرناکی چون این قاتل سالها آزادانه در خیابانها قدم میزنند و امنیت کودکان را تهدید میکنند. این تناقض نه تنها امنیت، بلکه احساس عدالت در جامعه را از بین برده است. حقیقت با شستوشو پاک نمیشود و جان کودکان، خط قرمزیست که هیچ جامعهای عقبنشینی از آن را برنمیتابد.