صدای سکوت در بیمارستانهای ایران هر روز بلندتر میشود

صدای سکوت، پژواکی از درد و ناامیدی کادر درمان است و این صدا در بیمارستانهای ایران هر روز بلندتر میشود.
در روزهایی که بیماران نجات مییابند یا جان میسپارند، در پشتِ درهای بیمارستانهای ایران، صداهایی خاموش اما پرطنین وجود دارند. صدای ناامیدی پزشکان، رزیدنتها و کادر درمانی که فراتر از دستگاههای پزشکی، از درونشان فریاد میکشند. دو تراژدیِ تازه، نقطه شروع بررسی این صداست.
در روزهای اخیر، جامعه پزشکی ایران با دو تراژدی دردناک روبهرو شد: «نادیا متقی» پزشک ۳۶ ساله اهل شیراز و «یاسمن شیرانی» رزیدنت جوان رشته زنان در دانشگاه علوم پزشکی تهران، هر دو به زندگی خود پایان دادند.
دو چهره، دو مسیر متفاوت، اما سرنوشتی مشترک، نشانهای از بحرانی عمیقتر در نظام سلامت ایران است.
«هدیه کیمیایی» خبرنگار حوزه اجتماعی، درباره خودکشی نادیا و یاسمن تاکید کرد: «جمهوری اسلامی عامدانه با شرایطی که در بیمارستانها ایجاد کرده، در حال نابودی کادر پزشکی و پرستاری است. طی دو سه سال اخیر تعداد زیادی از پزشکان، متخصصان و پرستاران در نقاط مختلف کشور به دلایل مختلف از جمله فشارهای اقتصادی و روحی و سختی کار، به زندگی خود پایان دادند.»
طبق پژوهشهای منتشرشده در مجلات علمی بینالمللی، بیش از یکسوم رزیدنتهای ایرانی افکار خودکشی را تجربه کردهاند، آماری که بهروشنی از بحرانی ساختاری حکایت دارد. پژوهش منتشرشده در PLOS One در سال ۲۰۲۴ تایید میکند که ۳۴٫۳٪ از رزیدنتهای تهران در دوره همهگیری کرونا دچار افکار خودکشی بودهاند؛ عددی که در مقایسه با میانگین جهانی، بهشدت نگرانکننده است.
در عین حال، گزارشهای رسانهای حاکی از آن است که طی ۹ ماه اخیر، حداقل ۱۶ پزشک جوان در ایران دست به خودکشی زدهاند، آماری که بهاحتمال زیاد کمتر از رقم واقعی است. اینها دیگر «خبرهای استثنایی» نیستند، بلکه نشانههای یک الگوی خطرناک هستند.
دوره رزیدنتی در ایران، که باید مرحلهای برای یادگیری تخصصی و رشد علمی باشد، در عمل به نوعی از بهرهکشی نهادی تبدیل شده است. رزیدنتها در شیفتهای تا ۳۶ ساعت بیوقفه کار میکنند، گاه بدون استراحت و در حالیکه بار سنگین درمان بیماران بر دوششان است، از کمترین حمایت روانی یا مالی برخوردارند.
در چنین شرایطی، اشتباههای پزشکی افزایش مییابد و سلامت خود پزشکان نیز در معرض خطر قرار میگیرد. یکی از پزشکان در واکنش به مرگ افراد مذکور گفت: «بهجای آنکه رزیدنت را دانشجو بدانند، او را کارگر ارزان میبینند.»
همین نگاه ساختاری، انگیزه را از میان میبرد و باعث میشود نسل جوان پزشکی در دوراهی تحمل یا مهاجرت بماند.
بر اساس دادههای موجود، افسردگی، اضطراب و اختلال خواب در میان رزیدنتها بهطور نگرانکنندهای شایع شده است. بسیاری از پزشکان جوان، حتی پیش از شروع دوره رزیدنتی، از «فوبیای رزیدنتی» سخن میگویند ترسی مزمن از فشارهای کاری، تحقیر اداری و احساس بیارزشی.
در نتیجه این فشارها، بسیاری از آنها ترجیح میدهند کشور را ترک کنند و در محیطهایی فعالیت کنند که کرامت انسانی و امنیت روانیشان محترم شمرده شود. این موج مهاجرت، بهمعنای از دست رفتن سرمایه انسانی ارزشمند برای نظام سلامت ایران است، سرمایهای که تربیت آن سالها زمان و هزینه برده است.
بحران رزیدنتها فقط مسئلهای صنفی یا اقتصادی نیست، بلکه نشانهای از فروپاشی اخلاقی در نظام سلامت است. وقتی سیستمی، پزشکِ نجاتدهنده را تا مرز خودکشی میکشاند، نیاز به اصلاحات، نه توصیه بلکه ضرورت است.
اصلاحاتی چون:
- بازنگری در ساعات کاری و ساختار کشیکها
- ایجاد واحدهای حمایت روانی در دانشگاههای علوم پزشکی
- پرداخت عادلانه دستمزد و مزایا
- آموزش مدیران بیمارستانی در زمینه رفتار انسانی با رزیدنتها
بدون چنین اصلاحاتی، این بحران تداوم خواهد یافت و بیم آن میرود که جامعه پزشکی ایران اعتماد خود را به آینده از دست بدهد.
از نگاه مسیحی، هر انسان حامل تصویر خداوند است و بیتوجهی به رنج پزشکانی که جان خود را فدای نجات دیگران کردهاند، بیتوجهی به ذات انسانیت است. اگر جامعه، ایمان و اخلاق نتوانند پناهی برای شفادهندگان فراهم کنند، آنگاه پرسش بزرگ این است: «چه کسی پزشکِ پزشکان خواهد بود؟»
«صدای سکوت در بیمارستانهای ایران» استعاره نیست، بلکه واقعیت تلخ روزگار مردم در ایران است. سکوتی که از فرط خستگی، به فریاد بدل شده است. تا زمانیکه سیاستگذاران به جای وعده، دست به اصلاحات نزنند، این صدا هر روز بلندتر خواهد شد؛ صدایی که یادآور مسئولیت اخلاقی همه ماست، هیچ جامعهای بدون احترام به شفادهندگانش سالم نخواهد ماند.




