فریاد خاموش در سلولهای اوین، روایت انتقادی از اعتصاب غذای طولانیمدت زندانیان سیاسی

فریاد خاموش زندانیان سیاسی ترک در اوین، به روایت انتقادی از اعتصاب غذای طولانی مدت زندانیان سیاسی و چگونگی بحران انسانی تبدیل شده است.
دوشنبهشب ۱۰ آذرماه، صفحه اینستاگرام منتسب به «ودود اسدی» خبر کوتاه اما تکاندهندهای را منتشر کرده و نوشت: «زندانی سیاسی ترک آذربایجانی که ۳۵ روز است در اعتصاب غذاست، به دلیل «وخامت شدید» حالش به بهداری اوین منتقل شده است.» جملهای که در همان پست آمده بود «فشار خون او بسیار افت داشته و ناچار شدهاند به او سرم وصل کنند»، نه فقط وضعیت جسمی یک زندانی، که نحوه مواجهه ساختار زندان با جان انسان را آشکار میکند.
اسدی تنها نیست، اعتصاب غذای او دو روز پس از «طاهر نقوی» وکیل دربند، آغاز شد؛ همان کسی که خواستههایش چیزی جز رعایت قانون و برخورداری زندانیان سیاسی از حق درمان و مرخصی نبود. هر دو در نهایت به سلول انفرادی منتقل شدند، اقدامی که از نگاه بسیاری از ناظران حقوقبشری، خود نوعی «تنبیه» برای مطالبه حقوق قانونی محسوب میشود.
طبق گزارشهای منتشر شده توسط افراد مطلع، حال اسدی و نقوی شدیدا وخیم است و هر یک بیش از ده کیلو کاهش وزن داشتهاند. ضعف شدید، افت فشار خون و قند خون، همچنین عود کردن بیماریهای قبلی، در شرایطی رخ داده که طبق روایت یکی از منابع: «در این سیوهفت – هشت روز، فقط یک بار به بیمارستان اعزام شدهاند، بدون اینکه MRI و سونوگرافی را انجام دهند، به زندان بازگردانده شدند.»
این رفتار تنها یک تخطی اداری نیست، شکلی از بیتفاوتی ساختاری نسبت به سلامت زندانیان سیاسی است که در قوانین داخلی نیز غیرقابل توجیه است. اعتصاب غذا در اوایل آبانماه با اقدام طاهر نقوی آغاز شد و سپس پنج زندانی سیاسی ترک دیگر به نامهای ودود اسدی، آیاز سیفخواه، مرتضی پروین، عزیز عظیمیقدیم و محمود اجاقلو به این اعتصاب پیوستند.
با انتقال آنها به بند ۲۴۰ اوین، به جز اسدی، دیگران تحت فشار ناچار به شکستن اعتصاب شدند؛ اما مقاومت اسدی و نقوی ادامه یافت؛ مقاومتی که هم هزینه جسمی داشت، هم پیامدهای امنیتی.
با این حال، چند نفر از همان زندانیان، پس از حدود ده روز دوباره به اعتصاب بازگشتند؛ نشانهای از آنکه موضوع تنها یک اعتراض فردی نیست، بلکه بیاعتمادی گسترده به سازوکارهای قانونی داخل زندان را بازتاب میدهد.
در اواسط آبان، خانوادههای اسدی و نقوی یک هفته مقابل زندان اوین بستنشستند. این اقدام مدنی که کمتر امکان رسانهای شدن دارد، نهایتا مسئولان را وادار کرد تا این دو زندانی را از سلول انفرادی به بند ۸ بازگردانند. با این حال بازگشت آنها «بازگشت به امنیت» نبود، تنها تغییری در محل نگهداری بود، نه در میزان دسترسی به درمان، مرخصی و یا رسیدگی به خواستهها.
در میان پیامهایی که از زندان منتشر شده، دو جمله بیش از همه تکاندهنده هستند: «طاهر نقوی در نامه روز نوزدهم اعتصاب نوشت: «تا پای جان ادامه میدهم»، ودود اسدی نیز در پیام اینستاگرامی نوشت: «باشد که مرگ ما تلنگری باشد برای آزادی ملتمان.»
این جملات نه شعار، که اعلام وضعیت اضطراری از دل سلولی بیپنجره هستند؛ جایی که زندانی برای دیده شدن، ناچار است جانش را در کفه اعتراض بگذارد. مسئولان زندان بارها به زندانیان گفتهاند رسیدگی میکنیم و با ضابط امنیتی هماهنگ میکنیم، اما این وعدهها، آنطور که یکی از منابع میگوید، چیزی جز وعدههای پوچ نبودهاند.
واقعیت ساده است: نه مرخصی درمانی دادهاند، نه درمان مؤثر انجام شده، نه حتی اعزام منظم به بیمارستان صورت گرفته است. این در حالی است که « موسی برزین» حقوقدان، به روشنی توضیح میدهد که طبق آییننامه زندانها، بیمار حق درمان دارد، زندان مکلف است در وضعیت تهدیدکننده جان، درمان داخل یا خارج زندان را فراهم کند و و در بسیاری کشورها (و حتی در مواردی در ایران)، اعزام به مرخصی در زمان اعتصاب غذای طولانی کاملا رایج است. بنابراین عدم رسیدگی به این وضعیت، نه از سر «ابهام قانونی»، بلکه نتیجه بیعملی آشکار است.
بُعد انسانی این داستان شاید دردناکتر از جنبه حقوقی آن باشد. فرزند کوچک ودود اسدی قرار است برای سومین بار جراحی شود. در یک فایل صوتی منتشرشده، اسدی به پسرش میگوید: «فرزندم تایماز، درست است که پیش تو نیستم، اما مادرت هست و دورت پر است از کسانیکه دوستت دارند.» این جملهها یادآور آن است که هزینههای زندان سیاسی تنها بر دوش زندانی نیست، بر دوش خانوادههایی که کسی صدایشان را نمیشنود نیز میباشد.
آنچه بر ودود اسدی، طاهر نقوی و دیگر زندانیان سیاسی ترک میگذرد، یک حادثه موردی نیست، بلکه بخشی از الگوی مزمن محرومیت از درمان، انتقال به انفرادی برای فشار، بیتوجهی ساختاری به سلامت و امتناع از اجرای حداقلهای قانون است.
وقتی یک زندانی مجبور میشود برای حق درمان تا مرز مرگ پیش برود، مسئله دیگر یک اختلاف حقوقی نیست؛
بحران اخلاقی و انسانی یک سیستم است و تا زمانی که نهادهای مسئول به این بحران پاسخ ندهند، فریاد خاموش زندانیان سیاسی، همچنان در راهروهای اوین تکرار خواهد شد.




