وضعیت وخیم و بغرنج «خالد پیرزاده»
خالد پیرزاده پس از آزادی در وضعیت بسیار وخیم و بغرنجی قرار دارد.
«خالد پیرزاده» قهرمان پرورش اندام، فعال مدنی و سیاسی مشروطه‌خواه و زندانی سیاسی بود. او پس از چندین سال تحمل حبس، در هفته جاری ۲۳ بهمن (۱۲ فوریه) آزاد شد.
تصاویر خالد پیرزاده پس از آزادی، نشان دهنده آثار شکنجه در زمان حبس او است. این زندانی سیاسی کاهش وزن شدید داشته و توان حرکتی خود را از دست داده است.
همسر خالد ویدیویی از او در صفحات مجازی منتشر کرده که وضعیت بغرنج خالد را به تصویر کشیده است. به گفته او، خالد که ورزشکار و قهرمان ملی بود و ۱۳۰ کیلوگرم وزن داشت، اکنون به این روز افتاده است. همسر خالد پس از انتشار این ویدیو اعلام کرد در ۲۴ ساعت گذشته بارها دچار تشنج شده و دست و پاهایش قفل می‌شوند.
او ادامه می‌دهد: نمی‌توانم درد و رنجم را با سخن گفتن توصیف کنم. خالد قدرت ایستادن ندارد و دائما «سوند» به او وصل است. او امروز کلکسیونی از بیماری‌هاست و حتی توان غذا خوردن هم ندارد.
خالد در دوران بازجویی تحت شکنجه‌های جسمی و روحی شدیدی قرار داشت. نه تنها به تجاوز تهدید شده بود، بلکه همسر و دختر خردسالش نیز به تجاوز جنسی تهدید شده بودند. پیرزاده در دوران مرخصی از شکنجه‌های خود گفته بود. مامورین بازجو برای ایجاد وحشت، دو بار طناب اعدام بر گردن وی انداخته بودند.
خالد گفته بود: «در بازجویی‌های روزهای اول، چون ورزشکار بوده و بدن قوی و روی فرم با وزن ۱۲۷ کیلو داشتم، به من رحم نکردند و مرا تا حد مرگ شکنجه می‌کردند. دست‌های مرا بین درب فلزی اتاق بازجویی می‌گذاشتند و در را به هم می‌کوبیدند.
همچنین دو نفر از بغل روی زانوهای من سوار شدند، از آنجایی که زیر زانوی من خالی بود زانویم شکست و از جایش درآمد. رباط «صلیبی»، «ای‌سی‌ای» و «پی‌سی‌ال» پایم پاره شد.
او مجدد اعلام کرد در اعتراض به فشارهایی که بر خود و خانواده‌اش وارد می‌شد، با دوختن لب‌هایش اعتصاب غذا کرد و پس از آن یک بار نیز پلک چشم راست خود را دوخت. بر اثر شکنجه‌های شدید مهره‌های کمرم بیرون زده و استخوان دنبالچه‌ام هم شکسته است و با اینکه عمل جراحی روی پایم انجام شده اما همچنان با عصا راه می‌روم.»
متاسفانه خالد پس از آزادی ویلچر نشین شده و روزهای سختی را پشت سر می‌گذارد. مشخص نیست در زندان حکومت جمهوری اسلامی به جز شکنجه‌های شدید، چه بلایی بر سر خالد پیرزاده آورده‌اند که اکنون به چنین روزی افتاده است.
