درسی از تاریخ – مسیحیان ایران و لویی چهاردهم پادشاه فرانسه
حکام ایرانی در قبال اعتراض سایر کشورهای مسیحی نشین به موضوع آزار مسیحیان، اعلام می کردند که چنین نیست و مسیحیان در قلمرو حکومت آنها از آزادی و نعمت فراوان برخوردار هستند. اما در داخل به همان روش سرکوب و جفای خود ادامه می دادند.
بررسی اسناد تاریخی حکایت از آن دارد که در برخی دوره های تاریخی پس از اسلام آوردن اکثریت ایرانیان، مسیحیان ایرانی به شدت از سوی حکامی که ادعای مسلمانی می کردند، مورد جفا و تبعیض قرار می گرفتند.
به ویژه پادشاهان صفوی که خود را بسیار اهل شریعت و شیعه قلمداد می کردند، از این جهت گاهی افراط می نمودند تا جائی که فریاد مسیحیان از ظلم آنها به آسمان بلند می شد و به گوش غیر ایرانیان نیز می رسید.
جالب اینجاست که همواره حکام ایرانی در قبال اعتراض سایر کشورهای مسیحی نشین به موضوع آزار مسیحیان، اعلام می کردند که چنین نیست و مسیحیان در قلمرو حکومت آنها از آزادی و نعمت فراوان برخوردار هستند. اما در داخل به همان روش سرکوب و جفای خود ادامه می دادند.
رادیو فرانسه اخیرا با استفاده از اسناد تاریخی درباره روابط دولتهای فرانسه و ایران، حکایتی تاریخی را منتشر کرده که نشان می دهد چگونه در سه قرن و نیم پیش پادشاه فرانسه در مورد تبعیض و ظلم علیه مسیحیان ایران به دربار شاه صفوی سفیر اعزام نمود.
مسیحیان ایران و لویی چهاردهم
اسناد تاریخی نشان می دهد که صاحبمنصبان شاه سلیمان صفوی مسیحیان را در ارمنستان و دیگر جاها سخت آزار میدادند و لویی چهاردهم پادشاه وقت فرانسه در مقام حامی مسیحیان بر خود فرض میدانست که از شاه ایران بخواهد که مراقب مسیحیان قلمرو فرمانراییاش باشد.
شاه صفی دوم، پسر شاه عباس دوم، هشتمین پادشاه خاندان صفوی بود. او درسال ۱۶۶۶ میلادی یعنی ۳۴۸ سال پیش در اصفهان تاجگذاری کرد، اما در نخستین سال پادشاهیاش کشور چنان گرفتار آشوب و بلاهای گوناگون طبیعی شد که منجمان دربار به این نتیجه رسیدند که تاجگذاری در ساعتی نحس انجام گرفته بوده و بنابراین، شاه باید دوباره تاجگذاری کند و نامش را تغییر دهد. بدینسان، شاه صفی دوم با نام شاه سلیمان در سال ۱۶۶۷ میلادی دوباره تاجگذاری کرد. کاخ هشت بهشت اصفهان از یادگارهای اوست. در زمان این پادشاه بود که سفیرلویی چهاردهم، پادشاه فرانسه، به اصفهان آمد.
«فرانسوا پیکه»، سفیر لویی چهاردهم، پیش از آنکه در مقام سفیر راهی اصفهان شود، از سال ۱۶۵۲ تا ۱۶۶۰ میلادی، کنسول فرانسه در حلب و از ماه دسامبر سال ۱۶۷۴ تا ۱۶۸۰، اسقف بغداد بود. علت اصلی سفر او به ایران، وضع ناگوار مسیحیان ایران در زمان شاه سلیمان صفوی بود. کارگزاران شاه، مسیحیان را در ارمنستان و دیگر جاها سخت آزار میدادند و لویی چهاردهم در مقام حافظ و حامی مسیحیان روم شرقی، کلیساهای کاتولیک رومی و میسیونرهای مسیحی، بر خود فرض میدانست که از شاه ایران بخواهد که مراقب مسیحیان قلمرو فرمانراییاش باشد. فرانسوا پیکه در مقام اسقف بغداد، بشارتدهندۀ مسیحیت در قلمرو ایران نیز بود.
فرانسوا پیکه و همراهانش در اول ماه مه ۱۶۸۱ میلادی از حلب روانۀ اصفهان میشوند. پس از درنگی در دیاربکر، ارزروم، در صومعۀ سن ژان باتیست در کرانۀ دجله معروف به اوچ کلیسا، ایروان، نخجوان و تبریز، سرانجام در چهاردهم ژوئیۀ سال ۱۶۸۲ به اصفهان میرسند. با توجه به اینکه فرانسوا پیکه افزون بر سفارت لویی چهاردهم، دارای مقام اسقُفی نیز بود، باید مدتی صبر میکرد تا شاه او را در دربار بپذیرد و او در این مدت حق هیچگونه بشارتگری و تبلیغ دین نداشت. سرانجام در سوم اکتبر یعنی پس از دو ماه و نیم انتظار، شاه به سفیر فرانسه اجازۀ باریابی میدهد. برای این منظور، مراسم باشکوهی در اصفهان برگزار میشود. پنج تن از مهتران شاه زیر فرمانِ صاحبمنصبان دربار، پنج اسب آراسته به مهارهای نقرهای و زینهای گلدوزی شده برای بردن سفیر و همراهانش به دربار آماده کرده بودند.
آن روز، فرانسویانی که در محلۀ ارمنیانِ اصفهان میزیستند، سنگین و رنگین آمده بودند تا فرستادۀ ویژۀ فرمانروایشان را همراهی کنند. بیست نوکر سوار بر اسب سفیر فرانسه را اسکورت میکردند. فرانسوا پیکه پس از گذشتن از تالارهای مجلل و از برابر بزرگان کشور که با جامههای زربفت به پیشواز او آمده بودند، سرانجام به تالاری که شاه در آنجا حضور داشت وارد میشود و کیفی را که در آن نامۀ لویی چهاردهم را گذاشته بودند، به شاه عرضه میکند، آنگاه به زبان ایتالیایی سخنانی در مدح و ثنای شاه و نیاکان او میگوید که نسبشان به علی، داماد پیامبر اسلام، میرسد. لویی چهاردهم در نامهاش که آن نیز با مدح و ثنای شاه آغاز میشد، از اعلیحضرت خواهش کرده بود که لطف و عنایتش را از مسیحیان دریغ ندارد.
در نامهای که پادشاه صفوی در پاسخ نامۀ لویی چهاردهم مینویسد، اطمینان میدهد که لطف و عنایتش را از مسیحیانِ قلمروش دریغ نخواهد کرد. مینویسد: پیش از آنکه نامۀ آن اعلیحضرت به دست ما برسد، هوش ما که مانند آفتاب است، از ظلمی که به مسیحیان میرفت آگاه بود و فرمانی در حمایت از آنان صادر شده بود. نامۀ شاه ایران اطمینان بخش بود. اما فرانسوا پیکه پیش از آنکه ایران را ترک کند در ۱۵ آوریل ۱۶۸۴ در نامهای به همکارش در پاریس نوشت: این پادشاه با دیگران فرق میکند و وزیر او چنان دلبستۀ شریعت محمد و الله است که گمان میکند با آزار و تحقیرِ مسیحیان خدمت بزرگی به خدا میکند.