اکبر گنجی
بیست و پنجم دسامبر را روز تولد عیسی به شمار می آورند. گروهی در وجود تاریخی فردی مشخص با این زندگی، تردیدهای جدی کرده اند. اما میلیاردها انسان در طول تاریخ به او اعتقاد داشته و با نام و یاد و داستان و روایت او زیسته اند. بدون آن داستان و روایت، گویی آنان فاقد هویت جمعی اند. عیسی به روایت کتاب مقدس ، شخصیت بسیار بزرگ، دلنشین و دوست داشتنی است. او که بود؟
خدای متجسم؟
عیسی با گفتار و رفتار خود، خود را خدا و مسیح معرفی می کرد و پیروانش او را خدای متجسم می شناختند. خدای متشخص انسانوار در عیسی مسیح متجسم شد.”کلمه جسم گردید”(یوحنا، ۱۴:۱).
عیسی نه تنها مدعی بود که همان مسیح موعود قوم بنی اسرائیل است، بلکه می گفت که خداوند همه چیز را به او واگذار کرده است:
“پدر همه چیز را به من سپرده است و کسی پسر را نمی شناسد به جز پدر و نه پدر را هیچ کس می شناسد غیر از پسر و کسی که پسر می خواهد بدو مکشوف سازد”( متی، ۲۷:۱۱).
پسر با پدر یگانه است و پسر تنها راه رسیدن به پدر است. به حواریون خود می گفت:
“من راه راستی و حیات هستم. هیچ کس نزد پدر جز به وسیله من نمی آید. اگر مرا می شناختید پدر مرا نیز می شناختید و بعد از این او را می شناسید و او را دیده اید”(یوحنا، ۱۴: ۷-۵ و یوحنا، ۱۸:۱).
او خود را همسطح خدا به شمار می آورد و معرفی می کرد(یوحنا، ۵: ۴۷-۱۷).
این خدای متجسم، بخشنده گناهان و شفا دهنده بیماری های درمان ناپذیر بود(مرقس، ۲: ۱۱-۵).
یهودیان خداوند را خالق و مالک سبت و احکام آن می دانستند و می دانند. اما عیسی می گفت: “پسر انسان مالک سبت نیز هست”(مرقس، ۲: ۲۸-۲۷) و بدین ترتیب می تواند حکم آن را تغییر دهد.
این جوان سی و چند ساله ادعا می کرد “پیش از آن که ابراهیم پیدا شود من هستم“(یوحنا، ۸: ۵۹- ۴۸). یهودیان که معنای این ادعا- خدا بودن- را در می یافتند، می خواستند سنگسارش کنند که از دست آنان گریخت. خداوند وقتی بر موسی تجلی کرد به او گفت:”هستم آنکه هستم” (خروج، ۱۴:۳). عیسی همان سخن را تکرار می کرد.
پس از زنده شدن عیسی و حضور در میان یاران، تومای حواری به او می گوید:”ای خداوند من و ای خدای من“(یوحنا: ۲۸:۲۰)
عدالت و حقیقت و صلح
حقیقت جویی و عدالت طلبی و صلح خواهی ، آزادی بخش و رهایی سازاند. عیسی می گفت:
“خوشا به حال گرسنگان و تشنگان عدالت زیرا ایشان سیر خواهند شد”(متی، ۶:۵).
بدون عدالت، زندگی بشریت گرفتار تبعیض و فقر و فلاکت و آپارتاید خواهد شد. اخلاق و سبک زندگی او، اخلاق و سبک زندگی سرمایه داری و ثروت اندوزی نبود. ثروت اندوزی را عامل خودپسندی و فقدان عدالت قلمداد می کرد و می گفت :
“زنهار! از طمع بپرهیزید، زیرا اگرچه اموال کسی زیاد شود حیات او از اموالش نیست”. در ادامه داستان زندگی فردی را نقل می کند که ثروتش تکیه گاهش بود و وقتی خدا جان او را ستاند، به دلیل همین جا به جایی فضیلت ها، مورد بازخواست قرار گرفت(لوقا، ۱۲: ۲۱- ۱۳ و لوقا ۱۶: ۳۱- ۱۹). دائماً می گفت:”شخص را چه سود دارد هرگاه تمام دنیا را ببرد و نفس خود را ببازد؟ “(مرقس، ۳۸:۸).
این فرمان او را با “سرمایه داری افسارگسیخته” و “نئولیبرالیسم تبعیض ساز” ای که به نام او ترویج می شود مقایسه کنید:
“برو و آنچه داری بفروش و به فقرا بده که در آسمان گنجی خواهی یافت و بیا […] مرا پیروی کن” (مرقس، ۲۱:۱۰).
می گفت و تأکید می کرد که ورود قدرتمندان و ثروتمندان به ملکوت خدا بسیار دشوار است:
“برای یک ثروتمند چقدر سخت است به ملکوت خدا داخل شود…برای کسانی که به مال دنیا دل بسته اند، چقدر مشکل است به عالم آسمانی که خدا در آن سلطنت می کند داخل شوند. خیلی آسان تر است که شتر از سوراخ سوزن بگذرد از این که شخص ثروتمندی وارد ملکوت خدا گردد”(مرقس، ۱۰: ۲۵- ۲۳).
انسان ها برای شناخت، نیازمند تقرب به حقیقت اند. اما همان حقیقت اگر به چنگ افتد، آزادی بخش هم خواهد بود. عیسی می گفت:
“اگر شما در کلام من بمانید فی الحقیقه شاگرد من خواهید شد. و حق را خواهید شناخت و حقیقت شما را آزاد خواهد کرد“(یوحنا، ۸: ۳۲- ۳۱).
در موعظه روی کوه که در واقع “خوشا به حال” گروه های صاحب فضائل مختلف است، می گوید:”خوشا به حال صلح کنندگان“.
|شخص باید قبل از بردن هدیه به قربانگاه با دیگران صلح کند“(متی، ۵: ۲۴-۲۱).
این فضائل نیکو، نتایج بزرگی به دنبال دارند(اخلاق غایت شناسانه). می گوید:”خوشا به حال مطیعان زیرا ایشان وارث زمین خواهند شد”.
با گردنکشان و متکبران رابطه ای نداشت و می گفت:”و هر که خود را بلند کند پست گردد و هرکه خود را فروتن سازد سرافراز گردد”(متی، ۱۲:۲۳).
حکام و قلدران و سلطه گران را کوچک به شمار می آورد و خدمت به مردم را بزرگ قلمداد می کرد و می گفت:
“می دانید آنانی که حکام امت ها شمرده می شوند بر ایشان ریاست می کنند و بزرگانشان بر ایشان مسلط اند. لیکن در میان شما چنین نخواهد بود بلکه هر که خواهد در میان شما بزرگ شود خادم شما باشد. و هر که خواهد مقدم بر شما شود غلام همه باشد. زیرا که پسر انسان نیز نیامده تا مخدوم شود بلکه تا خدمت کند و تا جان خود فدای بسیاری کند”(مرقس، ۱۰: ۴۵- ۴۲).
همسایه خود را دوست بدار
صلح طلبی و محبت همگانی، در شعار همسایه ات را دوست بدار تجلی یافته است. از او می پرسند که مهمترین احکام شریعت چیست. پاسخ می دهد:
“خداوند خدای خود را به همه دل و تمامی نفس و تمامی فکر خود محبت نما. این است حکم اول و اعظم. و دوم مثل آن است یعنی همسایه خود را مثل خود محبت نما. بدین دو حکم تمام تورات و صحف انبیأ متعلق است”(متی، ۲۲: ۴۰- ۳۷).
دوستدار اقشار ضعیف و فقیر و به حاشیه رانده شده جامعه بود و خود را خادم آنان معرفی می کرد. می گفت:
“روح خدا بر من است زیرا که مرا مسح کرد تا فقیران را بشارت دهم و مرا فرستاد تا شکسته دلان را شفا بخشم و اسیران را به رستگاری و کوران را به بینایی موعظه کنم و تا کوبیدگان را آزاد سازم. و از سال پسندیده خداوند موعظه کنم”(لوقا، ۴: ۱۹- ۱۸).
پیروان صلیب مرگ بر دوش
عیسی صلح طلب بود، نه جنگ طلب. اما راه خود را که راه حقیقت، عدالت و صلح معرفی می کرد، راه ساده ای در نظر نمی گرفت. می گفت:
“اگر کسی خواهد متابعت من کند باید خود را انکار کرده و صلیب خود را برداشته از عقب من آید. زیرا هر کس بخواهد جان خود را برهاند آن را هلاک سازد اما هر که جان خود را به خاطر من هلاک کند آن را دریابد”(متی، ۲۴:۱۶).
مسیح، پیام آور صلح، عدالت، حقیقت و محبت بود. دنیای تراژیک جنگ طلبان غارتگر تبعیض ساز استثمارگری که همه قوانین را به سود اقلیت یک درصدی جهان می سازند، ربطی به پیام عیسی و پیروی از او ندارد. پیروان حقیقی او، صلیب صلح، عدالت(برابری)، حقیقت و محبت بر دوش می کشند.
منبع: خبرنامه گویا