۷ آبان روز بزرگداشت کوروش، مرد مسح شده خدا
امروز هفتم آبان مصادف با روز بزرگداشت کوروش است. کوروش بزرگ بنیانگذار و نخستین پادشاه شاهنشاهی هخامنشی است. بر اساس رویدادنامه نبونعید، در تاریخ ۷ آبان ۵۳۹ پیش از میلاد، کوروش بزرگ وارد دولت شهر بابل شد و یهودیان اسیر را آزاد کرد. روز کوروش بزرگ در تقویم رسمی ثبت نشدهاست، با اینحال گروههای مختلفی از مردم ایران خواهان ثبت این روز در تقویم ملی ایران هستند و هرساله روز هفتم آبان ماه با حضور در آرامگاه کوروش در پاسارگاد، این روز را گرامی میدارند. این روز، زادروز کوروش بزرگ نبوده و روز گرامیداشت وی است.
مسئولان دولتی در بازدید یا برگزاری مراسم بزرگداشت کوروش توسط علاقهمندان در محل پاسارگاد مانعتراشی میکنند و اجازه حضور مردم در کنار مقبره او را نمیدهند. ترس آنها از بیداری مردم و سرنگونی رژیم خودشان است که مبادا مردم به فرهنگ و تمدن حقیقی خودشان پی برده و همچون کوروش، برای آزادی بجنگند.
نام کوروش پادشاه بزرگ پارس، در چندین کتاب عهد عتیق مسیحیان آمده است. کوروش کبیر مرد مسح شده خداوند بود که دربارهاش پیشگوییهایی شده بود.
در نخستین سال کوروش، شاه پارس، برای اینکه کلام خداوند که به زبان ارمیا گفته شده بود به انجام رسد، خداوند روح کوروش شاه پارس را برانگیخت و او بیانیهای در سرتاسر قلمرو خود صادر کرد و آن را بدین مضمون بنگاشت:
کوروش، شاه پارس چنین میفرماید: یهوه خدای آسمانها، تمامی حکومتهای زمین را به من بخشیده و مرا برگماشته است تا در اورشلیم که در یهوداست، خانهای برای او بسازم. از تمامی قوم او، هر یک از شما که برود، یهوه خدایش همراه او باشد. (عزرا ۱: ۱-۳)
این است آنچه خداوند به مرد مسح شده خود کوروش میگوید: به کوروش، که دست راستش را گرفتم تا قومها را در برابرش به زانو درآورم، و توان ایستادگی را از آنان سلب کنم. تا درها را در برابرش بگشایم و دروازهها دیگر بسته نشوند. من پیش روی تو خواهم خرامید و بلندیها را هموار خواهم کرد. دروازههای برنجین را در هم خواهم شکست و پشت بندهای آهنین را خواهم برید. گنجهای نهان در تاریکی را به تو خواهم بخشید و خزائن پنهان در جایهای مخفی را از آنِ تو خواهم ساخت، تا بدانی که من یهوه، خدای اسرائیل هستم که تو را به نام میخوانم. (اشعیا ۴۵: ۱-۳)
بخشی از سخنان کوروش چنین است:
منم کوروش شاه جهان، شاه بزرگ، شاه دادگر، اعلام میکنم تا روزی که زنده هستم دین آیین و رسوم ملتهایی که من پادشاه آنها هستم را محترم خواهم شمرد. من سلطنت خود را بر هیچ ملتی تحمیل نخواهم کرد. هر ملتی آزاد است که مرا به سلطنت خود قبول کند یا نکند و هر گاه نخواهد مرا پادشاه خود بداند، من برای فرمانروایی بر آن ملت، مبادرت به جنگ نخواهم کرد.
پس از مرگ بدنم را مومیای نکنید و در طلا و زیورآلات و یا امثال آن نپوشانید. زودتر آنرا در آغوش خاک پاک ایران قرار دهید تا ذرهذرههای بدنم خاک ایران را تشکیل دهد. چه افتخاری برای انسان بالاتراز اینکه بدنش در خاکی مثل ایران دفن شود. از همه پارسیان و هم پیمانان بخواهید تا بر آرامگاه من حاضر گردند و مرا از اینکه دیگر از هیچگونه بدی رنج نخواهم برد، شادباش گویند.
به
واپسین پند من گوش فرا دهید. اگر میخواهید دشمنان خود را تنبیه کنید، به دوستان
خود نیکی کنید. فرزندان من،
دوستان من، من اکنون به پایان زندگی نزدیک گشتهام
و آن را با نشانههای آشکار دریافتهام. وقتی درگذشتم، مرا خوشبخت بپندارید و کام
من این است که این احساس در کردار و رفتار شما نمایانگر باشد؛ زیرا من به هنگام
کودکی، جوانی و پیری بختیار بودهام. همیشه نیروی من افزون گشته است، آنچنان که
امروز احساس نمیکنم که از هنگام جوانی ناتوانترم.
من دوستان را به خاطر نیکوییهای خود خوشبخت و
دشمنانم را فرمانبردار خویش دیدهام. زادگاه من بخش کوچکی از
آسیا بود. پیکرم را به خاک
بسپارید تا با خاک ایران یکی شود.
ایران به تمدن و فرهنگ چند هزارساله خود بازخواهد گشت.