اخبار ایران

تغییر در ایران می تواند خاورمیانه را تغییر دهد

مقاله زیر ترجمه و تلخیص از مقاله درج شده در مجله اکونومیست چاپ لندن، که در تاریخ ۳ اکتبر چاپ شده، می‌باشد.

 موضوع تغییر در ایران که می‌تواند خاورمیانه را تغییر دهد، می‌تواند گروه‌های شبه نظامی را در سراسر منطقه تضعیف کرده و یا درگیری و موجی از پناهجویان را به راه بیاندازد.

در سال ۱۹۸۵ یک گروه لبنانی که هنوز جوان بودند، به نام حزب‌الله اعلامیه خود را ارائه کرد.  «حزب خدا» به معنای نامش در زبان عربی، وعده مبارزه با اسرائیل و غرب را داد و از هموطنان خود خواست تا دولت اسلامی را ایجاد کنند.

 بسیاری از لبنانی‌ها فکر می‌کردند که این یک مد گذرا خواهد بود.  تقریباً ۴۰ سال بعد، این نیرومندترین شبه نظامی کشور بوده که حتی از ارتش هم مجهزتر است.  این یک کلید برای سیاست لبنان است.

 حزب‌الله موفق‌ترین نمونه از نفوذ ایران در سراسر خاورمیانه بوده است.  از سال ۱۹۷۹، منطقه تحت تاثیر درگیری با عربستان سعودی شکل گرفته است. ایران دلایل متعددی برای دوستی با رژیم‌ها و پرورش شبه نظامیان نیابتی دید.  امید داشت که انقلاب اسلامی خود را گسترش داده و به عنوان مدافع هم‌دینان مسلمان شیعه خود، گام بردارد.  همچنین به دنبال نوعی عمق استراتژیک بود.

برخی از رهبران آن، درجاتی از شونیسم پارسی را نسبت به اعراب، به ویژه آنهایی که در خلیج فارس بودند، احساس می‌کردند.

کشورهای حاشیه خلیج فارس نیز به نوبه خود سعی در عقب راندن خود داشتند. در دهه ۱۹۸۰ آنها از جنگ صدام حسین علیه ایران حمایت کردند (او پس از مدت کوتاهی با حمله به کویت از آنها تشکر کرد.) آنها سعی کردند متحدان خود را در مکان‌هایی مانند لبنان تقویت کنند، که اغلب موفقیت بزرگی در پی نداشت. ملک عبدالله پادشاه فقید عربستان، رژیم ایران را «سرِمار» نامید. کشورهای خلیج به طور قطع، امیدوار به تغییر رژیم برای تغییر شکل ژئوپلیتیک منطقه هستند.

کانال‌های خبری تحت حمایت عربستان سعودی، اعتراضات را با اِلن پوشش داده‌اند: حتی تظاهرات‌های کوچک در شهرهای استان، شایسته پوشش هیجان‌انگیز هستند. از سوی دیگر، متحدان ایران عصبی هستند. حسن نصرالله رهبر حزب الله، اعتراضات اخیر در ایران را به عنوان یک توطئه خارجی، مورد تمسخر قرار داده است. با این حال پیش‌بینی اینکه ایران چگونه ممکن است متفاوت باشد، دشوار است. اولین سوالی که در محافل خلیج فارس مطرح شد، این است که چه نوع حکومتی جایگزین حکومت روحانی خواهد شد. اگر یک رژیم نظامی، احتمالاً توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی رهبری می‌شد، احتمالاً حمایت خود را از نیروهای نیابتی منطقه‌ای حفظ می‌کرد؛ اگر نه به دلایل ایدئولوژیک، پس به دلایل استراتژیک. در مقابل، یک دولت دموکراتیک می‌تواند جاه طلبی‌های ایران را کمرنگ کند. برخی از معترضان ایرانی شعارهایی مانند «نه به غزه، نه به لبنان» سر داده‌اند که نشان ‌دهنده خصومت با هزینه بیهوده میلیاردها دلار در خارج از کشور، برای دیکتاتورها و شبه‌نظامیان بی‌رحم است. اما اگر آیت‌الله‌های حاکم سقوط می‌کردند، نیابت‌های منطقه‌ای آنها از بین نمی‌رفت. حزب‌الله حتی اگر از حامیان ایرانی خود جدا باشد، همچنان قوی‌ترین نیروی لبنان خواهد بود. حامیان ثروتمند و مشاغل غیرقانونی، همچنان به آن یارانه می‌دهند. همچنین بسیاری از شیعیان لبنانی که آن را سنگری در برابر اسرائیل و صدایی برای یک فرقه سرکوب شده می‌دانند، همچنان از آن حمایت می‌کنند.

حوثی‌ها یک گروه شورشی شیعه که کنترل بسیاری از یمن را در دست دارند، در طول یک جنگ تقریباً هشت ساله علیه ائتلاف تحت رهبری عربستان سعودی، به ایران نزدیک‌تر شده‌اند. اما آنها فقط یک پنجه‌گربه نیستند: آنها در دهه ۱۹۹۰ به عنوان یک شورش محلی ظاهر شدند؛ اگرچه کاهش یافته بودند، اما به مبارزه ادامه می‌دادند. در عراق، جناح‌های طرفدار ایران، اغلب با دیگر گروه‌های شیعه رقابت می‌کنند؛ نه بر سر ایدئولوژی، بلکه بر سر دسترسی به ثروت نفتی دولت. آنها می‌توانند به نبرد با یکدیگر، صرفنظر از ماهیت رژیم در تهران، پایان دهند.

بزرگترین تغییر ممکن است در سوریه رخ دهد. بشار اسد برای زنده ماندن از یک جنگ داخلی طولانی، بر حمایت ایران تکیه کرد؛ اما هیچ قرابت ایدئولوژیکی با آیت الله‌ها ندارد. او سعی کرده است بین ایران و روسیه تعادل برقرار کند.

حمله به اوکراین این موضوع را سخت‌تر کرده است: روسیه برخی از نیروهای خود را از سوریه خارج کرده است، زیرا در جاهای دیگر به آنها نیاز است.

اگر اسد نمی‌توانست روی حمایت روسیه یا ایران حساب کند، مجبور می‌شد به دنبال دوستان جدید بگردد. او در تلاش است تا روابط خود را با کشورهای حاشیه خلیج فارس، که مشتاقانه از شورشیانی که سعی در سرنگونی او داشتند حمایت کرده و بازگرداند. اوایل امسال او از امارات متحده عربی بازدید کرد، که اولین سفر او به یک کشور عربی در یک دهه اخیر بود. او اگر حامی ایرانی‌اش را از دست می‌داد، باز هم مشتاق‌تر دوستی اعراب را می‌خواست.

کشورهای حاشیه خلیج فارس پیش از سقوط شاه ایران در سال ۱۹۷۹، اختلافات ارضی و سیاسی با شاه ایران داشتند؛ اما با یکی از پادشاهان صادرکننده نفت، راه حلی پیدا کردند. یک رژیم عادی‌تر در تهران، می‌تواند امکان تجارت و سرمایه‌گذاری گسترده در سراسر خلیج فارس را فراهم کند و می‌تواند پادشاهان عرب را وادار کرده تا هزینه‌های نظامی هنگفت خود را کاهش دهند. اما این به محدود کردن حمایت ایران، از گروه‌هایی مانند حوثی‌ها و شبه‌نظامیان در عراق بستگی دارد. همین امر در مورد اسرائیل نیز صدق می‌کند که روابط دوستانه‌ای با ایرانِ شاه داشت. می‌تواند دوباره آنها را داشته باشد، اما تنها در صورتی که ایران برنامه هسته‌ای خود را محدود کرده و از حمایت گروه‌هایی مانند جهاد اسلامی در غزه دست بردارد.

برخی از ایرانیان می‌ترسند که قیام در کشورشان به دموکراسی یا حتی یک رژیم نظامی باثبات ختم نشود، بلکه چیزی شبیه سوریه باشد. دولتی شکست خورده که از درون متلاشی شده است. اگر این اتفاق بیفتد، نقش ایران از قضا می‌تواند معکوس شود. به جای هدایت نیروهای نیابتی در سراسر منطقه، می‌تواند خود را زمین بازی برای قدرت‌های خارجی بیابد.

ترکیه بخش‌هایی از سوریه را اشغال کرده است، تا مبارزان کُرد را از مرز دور کرده و به طور دوره‌ای به اهداف کُرد در آنجا و عراق ضربه بزند. ممکن است در ایران بی ثبات نیز همین کار را انجام دهد. در همین حال، کشورهای حاشیه خلیج فارس می توانند جدایی‌طلبان عرب قومی، در جنوب غرب ایران را تامین مالی و تجهیز کنند. در حال حاضر، خلیج از ناراحتی رژیم ایران لذت می‌برد. دولتی که هرج و مرج زیادی در سراسر منطقه ایجاد کرده است، اکنون با دولت خود در داخل مواجه است. اما آشفتگی در ایران می‌تواند عواقب ناخوشایندی در جاهای دیگر به همراه داشته باشد. کشورهای حاشیه خلیج فارس می‌توانند مانند چاله‌ای آسان برای ایرانی‌های فراری به نظر برسند، و رژیم آخوندی همچنان می‌تواند از نیروهای نیابتی‌اش بخواهد که حمله کنند: ما را پایین بیاورید و ما همسایه‌ها را پایین بیاوریم.



نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO