سخنرانی اخیر بیژن جیرسرایی نماینده ایرانی-آلمانی در پارلمان آلمان
خانم رئیس،خانم ها و آقایان محترم در برابر چشمان ما یک انقلاب در حال شکل گیری است.
جهان پیرامون چشم بر این رخداد، بسته است. قتل وحشیانه (ژینا) مهسا امینی آغازگر این رخداد بود. هفتههاست که هزاران زن و مرد در شهرهای مختلف ایران به خیابانها میروند تا پس از دههها ظلم و ستم برای باز پس گرفتن حق و حقوق خود مبارزه کنند.
زنان موتور این جنبش اجتماعی هستند و به دنبالشان مردان و کودکان رودرروی نیروهای امنیتی مسلح میایستند. یک «بس است، ما دیگر بسمان است» تمام کشور را میلرزاند. صاحبان قدرت میلرزند و راه دسترسی به اینترنت را مسدود میکنند تا در تاریکی و دور از نگاه و توجه جهانیان، اعتراضات را سرکوب کنند.
اما هر چه ضربه میزنند، خشم مردم آشکارتر میشود. اعتراضات ادامه دارند، اما جهان چشمانش را بسته است. صدای آنها شنیده نمیشود.
تمام پیامی که دریافت میکنم اینست:
«صدای ما باشید، ما هر کاری بتوانیم را انجاممیدهیم». آری، آنها این کار را انجام میدهند. از جانشان مایه میگذارند، با شجاعتی که کلمات ناتوان از بیان و توصیف آن است. شجاعتی که تو و من هرگز نداشتهایم!
زمانی که یکی از این جوانان خانه را ترک میکند، مادرش نمیداند که آیا او هرگز باز خواهد گشت یا نه! مرگ، بازداشت و شکنجه، همه چیز ممکن است.
ایرانیان خارج از کشور در سایر کشورها شجاعت به خرج میدهند و ریسک میکنند. با شرکت در تجمعات، گذاشتن هر پست و هر سخنرانی، امنیت خود و خانوادهشان را به خطر میاندازد. چرا ما این کار را میکنیم؟!
زیرا ما ایرانیان برای حقوقی میجنگیم که به شما و من، تنها بخاطر محل تولدمان داده شده است؛ بدون آنکه خودمان در بدست آوردن آن سهمی داشته باشیم. ما حتی گاهی آنها را زیر پا میگذاریم!
زیرا ایرانیها به ارزشهایی باور دارند که «ما» در اروپا بر روی پرچمها نوشته و تبلیغ میکنیم. ارزشهایی که ما اروپاییها را در کنار هم نگاه داشته است.
آزادی، دموکراسی و حقوق برابر، آنها به این ارزش ها باور دارند. سوال این است که آیا ما اروپاییها، خودمان هنوز به اینها باور داریم؟
دلیل سکوت ممتد و مداوم ما درچیست؟!
با اینکه «سیاست» غالبا امر پیچیدهای است، درست یا غلط در این عرصه آشکار است.
رژیمی که به فرزندان خودش شلیک میکند باخته است و در بن بست و پایان کار خود است.
پس فمینیسم بینالمللی در همراهی و پشتیبانی این جنبش بی همتا و شگرف کجاست ؟ همبستگی دانشگاهیان و گروههای دانشگاهی کجاست؟
وقتی دانشجویان در محوطه دانشگاه تحت تعقیب و مورد تیراندازی قرار میگیرند، تنها توجه و پشتیبانی عینی و هوشمندانه، جان انسان ها را نجات میدهد.
سخنران خطاب به ای اف دی:
شما نباید چیزی بگویید! شما از تظاهرات کنندگان ضد رژیم فیلم میگیرید و با علم به اینکه به ضررشان تمام میشود، آنها را پخش میکنید!
اکنون تنها توجه و پشتیبانی عینی و هوشمندانه جان انسانها را نجات میدهد. رژیم بر بی توجهی ما تکیه میکند، براینکه ما روی خود را برگرداندهایم.
به همان اندازه که جامعه ایرانی احساس تنهایی غیر قابل تحملی میکند، هر یک اتحاد تاثیر بیشتری خواهد داشت. من از حزب خودم، حزب سوسیال دموکرات آلمان «هامبورگ اس پی دی» سپاسگزارم و قدردانم که از روز اول به وضوح جایگاه خود را مشخص نمود. همچنین از همکارانی که به تظاهرات میآیند. شما نمیدانید این کارتان چه تاثیر خوبی دارد (چطور حال آدم رو خوب میکند) ممنون، با اینحال کافی نیست!
هم اکنون باید سیگنالهای واضحتری ارائه دهیم؛ زیرا جامعه جهانی در برابر تصاویر، به وضوح سکوت کرده است. همه ما باید بدانیم جنگی که در خیابانهای تهران و بسیاری از شهرها جریان دارد، جنگ ما نیز هست.
موضوع چیزی کمتر از اثبات خلوص نیت ما نیست. من میخواهم خودمان را در برابر این سوالات قرار دهیم:
- آیا در سیاست خارجی خود، در مسیر درستی هستیم یا گمراه شدهایم؟ همانطور که در روسیه و افغانستان نیز غافلگیر شدیم (اگر چه ما در این زمینه متخصصانی داریم!). چطور وقتی حمله روسیه اتفاق افتاد، توانستیم تغییرهایی در سیاست خارجیمان ایجاد کنیم؟ چرا نمیتوانیم الان هم همانطور جدی برخورد کنیم؟!
- چطور تحریم علیه الیگارشیهای روسی که بر سرِ سران و خانوادههایشان میکوبد به این سرعت امکان پذیر است، اما تحریم ها علیه ایران تاکنون فقط به جرم ضربه زده است؛ در حالیکه حاکمان از تحریم ها حتی سود هم میبرند و خانوادههای آنها در اوج تجمل و رفاه زندگی میکنند؟!
- آیا این یک سیلی به صورت تظاهرات کنندگان نیست، وقتی همزمان در این ساعت یک توافق هستهای با حکومتی جنایتکار در حال انجام است؟!
- آیا ممکن است کسانی که در راس قدرت هستند، فکر کنند که ما با دقت نگاه نخواهیم کرد؟ یا از ترس بحرانهای بیشتر و دلایل اقتصادی آماده خواهیم بود از ارزشهای خود صرف نظر کنیم؟
چه کار دیگری میتوانیم انجام دهیم؟ قرار دادن خود در برابر این سوالها، ارزیابی و پاسخ دادن دوباره به آنها، شجاعت میطلبد. شجاعتی که خیلی کمتر از چیزی است که در مردم ایران است.
اما اگر موفق شویم که شجاعت به خرج دهیم، تنها به مردم ایران کمک نکردهایم، بلکه از خلوص نیتمان هم دفاع کردهایم.
پس ما هم میتوانیم. ما اروپاییها هم میتوانیم با افتخار شعاری را بر زبان بیاوریم که در این لحظه طنینانداز است:
نترسید، نترسید – ما همه با هم هستیم
زن زندگی آزادی – ژن ژیان ئازادی