اشتیاق به حضور در صحنه اعدام
بخش تحقیقاتی اف سی ان ان گزارش میدهد :
حراست از فرزندان ایران، وظیفه ای مهم تر از اعدام مجرمان است.
از سال ۲۰۰۲ روز دهم اکتبر روز جهانی مبارزه با مجازات اعدام نام گرفته است. ایران یکی از کشورهایی است که بالاترین آمار اعدام را دارد.
هماکنون ۱۰۱ کشور دنیا مجازات اعدام را بطور قانونی لغو کردهاند. مناطق وسیعی از جهان عاری از قتل توسط حکومت است. اکنون جامعه ی جهانی به این نتیجه رسیده است که مجازات اعدام دیگر قابل پذیرش نیست و گرهی از مشکلات را باز نمی کند. در حال حاضر، ۲۵ کشور در دنیا وجود دارد که سالانه مجازات اعدام را اجرا میکنند. اکثر اعدامهای جهان در کشورهای آسیا و خاورمیانه صورت میگیرد و در این میان ایران رتبه ی دوم را در جهان دارد. گذشته از دارا بودن رتبه ی نخست در خاورمیانه از نظر اعدام ایران تنها کشوری است که اعدامهایش را در ملا عام انجام میدهد. این مساله تنها موارد خاصی را در بر نمی گیرد بلکه برای حل همه مسایل اقتصادی، اجتماعی و حتی فرهنگی همین یک راه ارائه می شود. تا مشکلی پیش میآید دنبال یک یا چند نفر میگردند و مجازات کنند تا دیگران عبرت بگیرند . اگر دزدی زیاد شود، یورو و دلار بالا و پایین شود، مفاسد اقتصادیشان آشکار شود، دگر اندیشی پیدا شود، خشونت های اجتماعی افزایش یابد، احساس امنیت جامعه زیر سوال رود و … چند نفر را پیدا می کنند و در کوتاهترین مدت در ملا عام اعدام می کنند تا عبرت سایرین شود.
واقعاً دیدن مرگ چند نفر مجرم، این قدر جذابیت دارد که مردم از نیمه های شب یا در ساعت ۴ بامداد زیر بارش باران هم که شده، از خواب و استراحتشان می زنند و ساعت ها سر پا می مانند تا به تماشای جان کندن چند نفر مجرم بپردازند و فیلم و عکس بگیرند؟! خیلی ها هم برای این که حتی یک لحظه از این “مستند” را از دست ندهند ، از در و دیوار و تیر برق بالا می روند.
به نظر نمیرسد در یک جامعه سالم، این همه اشتیاق وصف ناپذیر برای دیدن صحنه اعدام وجود داشته باشد.
این سؤالی است که جامعه شناسان باید با دغدغه و نگرانی به آن پاسخ دهند: دلیل این همه اشتیاق عمومی برای دیدن صحنه اعدام در جامعه ما چیست؟ این اولین بار نیست که مردم – چه در تهران و چه در شهرستان ها – چنان با ذوق و شوق به سوی مراسم اعدام می شتابند که گویا قرار است در آنجا پول و سکه بین شان توزیع کنند!
هم اکنون در همه دنیا و از جمله در ایران رایج است که اگر فیلمی دارای صحنه های خشونت بار باشد، در ابتدای فیلم به خانواده ها هشدار داده می شود که این اثر برای افراد زیر ۱۳ سال یا زیر ۱۶ سال مناسب نیست زیرا دیدن صحنه های خشن در روحیه کودکان و نوجوانان، آثار روحی منفی فراوانی دارد و می تواند به ترسو و یا برعکس به خشن شدن آنها بینجامد. وقتی در خصوص فیلم ها چنین تمهیداتی وجود دارد، باید به طریق اولی در خصوص صحنه های زنده و واقعی نیز این ملاحظات جدی گرفته شود. واقعاً چه معنایی دارد پدری دختر ۵ ساله یا پسر نوجوانش را با خود به مراسم اعدام ببرد و در راه هم از دستفروشان برایشان بستنی بخرد و آنها را وادار به تماشای لحظات رقت انگیز و دردناک دست و پا زدن اعدامی ها بر فراز چوبه دار بنماید؟!
اگر قرار است بنا به مصالحی، برخی اعدام ها در ملأ عام صورت گیرد، باید به خانواده ها درباره عواقب روحی دیدن چنین صحنه هایی توسط کودکان و نوجوانان هشدار داده شود.
به علاوه اگر پدر و مادری از سر نادانی یا وظیفه نشناسی فرزندان خود را به این قبیل مراسم ببرند، پلیس باید موظف شود که آنها را از محل اجرای حکم دور کند چه آن که این کودکان گناهی نکرده اند که بابت آن گناه، زجر تماشای صحنه های مرگ را ببینند و تا آخر عمر با این صحنه ها – که فراموش هم نمی شوند – درگیر باشند.
درست است که این افراد قطعاً و بلاشک مجرم هستند و قربانیانی مظلوم داشته اند ، اما از دیدگاهی عمیق تر، خود اینان نیز قربانی اند (البته این سخن به معنای مظلوم نمایی نسبت به این متجاوزان نیست و بحث فراتر از چند فرد خاص است.) همیشه در هر جامعه ای افرادی وجود دارند به که برغم برخورداری از امکانات مادی و معنوی، دست به جرم می زنند و از این رو، وجود سارقانی که تمکن مالی هم دارند یا وجود متجاوزان به عنفی که دارای همسر هستند، دور از ذهن نیست. اما گذشته از این واقعیت غیرفراگیر، آنچه عمومیت دارد این است که بخش عمده ای از مجرمان، محصولات ناخودآگاه جامعه و کاستی های آن هستند.
اما مجازات فقط به معنای حذف شخص مجرم و تنبیه وی نیست، بلکه کم کردن احتمال جرم در آینده را نیز به همراه دارد. مجازات مجرم، تاثیرات مثبتی بر دیگر افراد جامعه، که مرتکب جرم نشده اند، دارد. یکی از این تاثیرات، تمایز میان مجرم و غیرمجرم است، که باعث افزایش همبستگی اجتماعی می شود. اما تاثیر اساسی مجازات در ترسی است که مجازات یک فرد بر دیگر افراد ایجاد می کند. وقتی فرد بداند یا بشنود که جامعه در حفاظت از هنجارها و قواعد خود جدی است و تخطی از آن را به سختی تنبیه می کند، در کجروی تردید و تامل می کند. این کارکرد بازدارندگی مجازات است.
در گذشته، بدلیل فقدان وسایل صوتی و تصویری بایگانی کننده، خاطره جرم و مجازات فقط در اذهان مردم و در خاطره جمعی باقی می ماند. از این رو، با خصوصیات ذهن، بخش های ناخوشایند آن از خاطره مردم حذف می شد. اما امروزه با داشتن وسایل بایگانی کننده، هم می توان صحنه جان کندن یک اعدامی را ضبط کرد و هم آن را بارها مشاهده کرد و پخش کرد، و لذا همواره افکار عمومی قابل تحریک است.
چرا مجرمین باید بهای ترسانده شدن دیگرانی که هنوز مرتکب کاری نشده اند را این گونه بیرحمانه بپردازند؟ اگر کشتن انسان ها یک عمل شنیع و زشت تلقی می شود، چرا جمهوری اسلامی برای قتل توسط حکومت ، مردم را به دیدن این عمل تشویق می کند؟ این عمل بطور مستقیم خشونت و بربریت را ترویج می کند و کودکان ما خواه ناخواه در مورد این اعدام ها خواهند شنید، این به جز مواردی است که کودکان به علت نادانی خانواده های خود ببینده ی مستقیم این صحنه ها هستند.
آیا عامل باز دارندگی جرم توسط اعدام مجرمین اثبات شده است؟ رتبه ی اول اعدام در خاورمیانه آیا تاثیری در برآوردن امنیت و کاهش جرائم داشته است. و اگر قرار بود اعدام در ملا عام خاصیت بازدارندگی داشته باشد، الآن نباید هیچ قاتل و متجاوزی در کشور وجود داشته باشد..
در کشورهای پیشرفته در این موارد با مشاوران و روانشناسان بحث میشود و حتی به آنها اجازه میدهند تا در فضای رسانهها به این موارد از دیدگاه علمی پرداخته شود در حالی که متاسفانه این فضا در کشور ایران مهیا نیست.
از طرف دیگر، خانواده های قربانیان نیز به نوعی خود در قتل شریک می شوند. و به جای یک قتل ، دو قتل اتفاق می افتد. آیا این قوانین ضد ارزشی، به خودی خود ، کار آدمکشی و قتل را در یک جامعه به یک امر عادی تبدیل نمی کند؟ برای مردمی که همواره با سرکوب های شدید فرهنگی و سیاسی، جلوگیری از هرگونه شادی و تفریح و جلوبردن فرهنگ عزاداری و غم ومحنت و بستن راه های مختلفی که مردم (و به ویژه جوانان) باید شور و شوق زندگی شان را در آن پیدا کنند، روبرو بوده اند، چه درس عبرتی می خواهند بگیرند؟
واقعا در کجای این عمل می توان منطق را پیدا کرد؟ آیا مردم ما شایسته ی این چنین قوانین اسلامی هستند که از بربریت نشات گرفته است؟ آیا زمان آن نرسیده است که کمی متمدانه تر با پدیده ی جرم برخورد کنیم؟
تحقیقات نشان میدهد این کار نه تنها بازدارنده از جرم و مایه عبرت نیست بلکه در نهایت گرایش به پرخاشگری را افزایش میدهد، مشاهده اعدام باعث تقویت روحیه قساوت و انتقام جویی میشود؛ لذا آنچه مسئولین از اعدام در ملأعام که همان کاهش ارتکاب جرم است دنبال می کنند حاصل نمیشود هر چند افرادی که چنین احکامی صادر میکنند مسلط بر امر قضاوت هستند و مقام حقوقی دارند اما مـتأسفانه دید روانشناسانه نسبت به این مساله وجود ندارد
اعدام در ملأعام ممکن است همان لحظه برای تماشاچی ایجاد ترس از بزه کند اما فرد با دیدن چنین صحنههایی ترغیب میشود که اگر مرتکب جرم شد با پنهان کاری، بزهکاری خود را پیش ببرد
در عصری زندگی میکنیم که تحقیق و پژوهش محور مدیریت و تصمیمات جوامع توسعه یافته قرار دارد شاید در ادوار گذشته که جوامع پیچیدگی و وسعت امروز را نداشتند اینگونه اقدامات جواب میداد اما امروز مشکلاتی مثل فقر، بیکاری و … که احساس بدبختی را در جامعه القاء میکند مردن حتی در ملأعام را برای فرد بزهکار توجیه میکند فردی که همه چیز زندگیاش را از دست داده از مرگ ترس ندارد
آنچه نه تنها در بحث کاهش جرم بلکه در کاهش تمام آسیبها باید مدنظر قرار گیرد، اقدامات پیشگیرانه است، هر کشوری که توانسته در حوزه پیشگیری موفق عمل کند در کاهش جرم نیز موفق بوده، متأسفانه اعدام در ملأعام نتوانسته باعث عبرت مجرمان شود زیرا اکثر افرادی که دچار جرمهای درجه یک و سنگین میشوند چیزی برای از دست دادن ندارند. اگر به جای این اقدامات به حوزه پیشگیری توجه بیشتری کنیم میتوانیم در وهله اول افرادی که هنوز مرتکب جرم سنگین نشدهاند را به زندگی عادی برگردانیم
حضور در اینگونه مراسمها نمیتواند افتخارآمیز باشد اکثر افرادی که صحنههای اعدام حاضر میشوند یا دنبال ماجراجویی هستند یا از سطح اطلاعات پایینی برخوردارند به جای اینکه از اعدام در ملأعام دنبال عبرتآموزی باشیم بهتر است آسیبشناسی شود که چگونه یک جوان زندانی آنهم با جرم سبک بعد از زندان به قاتل تبدیل میشود؟
در نام پرجلال خداوندمان عیسی مسیح میطلبیم که فکر و اندیشه و نگرش ایران و ایرانی را برکت و قوت دهد تا با شناخت عیسی مسیح و ایمان به نجات او ، از درد و رنج رهایی یابند