۳۰ بهمن چهل و ششمین سالگرد قتل فراقضایی کشیش پرویز (ارسطو) سیاحسینا

۳۰ بهمن ماه مصادف با چهل و ششمین سالگرد کشیش پرویز (ارسطو) سیاحسیناست که به طور فراقضایی به قتل رسید.
کشیش پرویز سیاحسینا معروف به ارسطو، در خانوادهای معروف و با فرهنگ در شیراز متولد شد که پس از اتمام دوره دبیرستان، به اصفهان رفته و در پارچهبافی «وطن» به عنوان کارگر مشغول به کار شد. وی در سن ۳۶ سالگی پس از آشنایی با «حسن دهقانیتفتی» اسقف کلیسای انجیلی، به مسیحیت گروید و مشغول به تحصیل در رشته الهیات مسیحی شد.
کشیش سیاح سپس به هند سفر کرد و در دانشگاهی در شهر «پنجاب» رشته الهیات را ادامه داد و پس از آن دستیار اسقف دهقانیتفتی شد. طبق اظهارات همکارانش، کشیش سیاح یک مسیحی واقعی بود که اشتیاق بسیاری برای معرفی کتاب انجیل به دیگران داشت. وی برای تبلیغ مسیحیت به روستاها میرفت و برای کمک به روستاییان یک تیم پزشکی نیز به همراه خود میبرد و حتی برای افراد بیکار نیز شغلی ایجاد میکرد.
کشیش ارسطو سیاح در ۴۵ سالگی به شیراز بازگشت و در کلیسای انجیلی «سنت سیمون» به عنوان کشیش مشغول به خدمت شد. او در شیراز با یک پرستار انگلیسی که در بیمارستان «مرسلین» کار میکرد آشنا و سپس ازدواج کرد و صاحب دو فرزند پسر شد.
طبق مصاحبههایی که با همسایگان وی و افراد کلیسا شده بود، او صدای بسیار گرمی داشته که موعظههایش را با سرودهای کهن فارسی و آوازهای موسیقی سنتی همراه میکرد. افراد مسلمان، یهودی و دیگر ادیان به او احترام میگذاشتند. اما طبق اظهارات یکی از آشنایان کشیش سیاح، قبل از وقوع انقلاب ۵۷ و پس از آن، مسلمانانی که در انجمن تبلیغات اسلامی فعالیت داشتند برای تبلیغ اسلام به کلیسا رفته و افرادی که به کلیسا میرفتند را مورد تمسخر و آزار و اذیت قرار میدادند.
طبق اطلاعات موجود، در روزهای ابتدایی پس از انقلاب جمهوری اسلامی، دو نفر از اعضای انجمن تبلیغات اسلامی شیراز خود را علاقهمند به مسیحیت نشان داده و با کشیش سیاح ارتباط برقرار کردند که از وی آئین مسیحیت را بیاموزند. اسقف دهقانی در خاطرات خود در این باره نوشته بود: «در روز قتل کشیش سیاح، با دو نفر آشنا که مدتی بود با او مشاوره داشتند وارد دفترش در کلیسای انجیلی شیراز شد که کمی از بقیه ساختمانهای این مجموعه فاصله داشت. بعد از مدتی پسر ارسطو که همراه خانواده ناهار میهمان او بودند، از تاخیر پدرش به خانه نگران شده و به دفتر او رفت اما پیکر بیجان پدرش را در دفترش پیدا کرد. شاهرگ ارسطو سیاحسینا را با کارد بریده بودند و در کنار پیکر او یک گلوله و نوشتهای به جا گذاشته بودند.»
یکی از همسایگان کشیش سیاح در آن زمان نیز گفته بود: «وقتی این اتفاق افتاد، پلیس به کسی اجازه نزدیک شدن به محل قتل را نمیداد. اما شایعه بود که سر او را قطع کردهاند. این شیوه از قتل، ترس و وحشت زیادی را برای اهالی محل به همراه داشت. در واقع هدف این نوع کشتن، همین بود.»
کشیش ارسطو سیاح اولین نفر از رهبران کلیسا بود که ۸ روز پس از انقلاب ۱۳۵۷ درست در روز ۳۰ بهمن ماه به طرز فراقضایی به قتل رسید. بر روی سنگ آرامگاه وی که خانوادهاش سالها اجازه نصب آن را نداشتند، تاریخ مرگ کشیش سیاح ۱ اسفند ۱۳۵۷ درج شده است.
«کامران سیاح» فرزند کشیش ارسطو در مورد قتل پدرش به روزنامه کیهان گفته بود: «دو نفر به اسامی بهروز کلائی و حسن نصیحت، تا ساعتی قبل از قتل پدرم با وی در تماس بودهاند.» ارتباط این افراد با انجمن تبلیغات اسلامی مشخص نبود و پس از اینکه خبر قتل کشیش سیاح در روزنامههای رسمی انعکاس داده شد، عوامل انقلاب این قتل را به عوامل وابسته به «سیا» نسبت دادند. در این خصوص یک آیتالله محلی نیز طی یک گفتوگو با اسقف دهقانیتفتی، قتل کشیش سیاح را به «ضد انقلابیها» نسبت داده بود.
تحقیقات در مورد قتل این کشیش که یک مسیحی واقعی و دلسوز بود، توسط بازپرس شعبه ۲ دادسرای شیراز انجام گرفت اما قاتلین وی هیچگاه شناسایی نشدند. طبق اظهارات کشیش تفتی، دو نفری که در روز قتل با کشیش سیاح دیده شده بودند، توسط پلیس بازجویی شدند اما بازداشت نشدند.
کمی پس از قتل کشیش سیاح، بیمارستانهای وابسته به کلیسا در اصفهان و شیراز نیز مصادره شدند. کارکنان آن اخراج و نام بیمارستان کلیسا را به «بیمارستان انقلاب» تغییر دادند. به کارکنان خارجی نیز دستور داده شد که ایران را ترک کنند و سپس تمام دارایی کلیسای شیراز نیز توسط دادگاه انقلاب مصادره شد. خانواده کشیش سیاح نیز پس از این قتل فراقضایی، مجبور به ترک کشور شده و به اروپا مهاجرت کردند.
جمهوری اسلامی ایران، ید طولایی در اعمال خشونت با انگیزههای سیاسی در ایران و حتی در جهان دارد. از افراد اقلیت گرفته تا افراد سیاسی، فعالین مدنی و حتی دانشجویانی و افرادی که خواهان آزادی در فکر، عقیده و دین هستند. عوامل نظام درست پس از انقلاب ۵۷ تاکنون، چه در داخل و چه در خارج از کشور اقدام به ربودن، ناپدید کردن، قتل بسیاری از افراد که فعالیتشان برای نظام مطلوب نبوده و اعدام آنها زدهاند.
تعداد این قربانیان اعدامهای فراقضایی همچون کشیش ارسطو سیاح در داخل کشور مشخص نیست اما این دست قتلها درست از بهمن ماه سال ۱۳۵۷ آغاز شد و در تمام طول حاکمیت جمهوری اسلامی در داخل و خارج از ایران ادامه داشته است.
«بنیاد عبدالرحمن برومند» بیش از ۵۴۰ قتل که به جمهوری اسلامی ایران نسبت داده میشود را در خارج از ایران شناسایی کرده است. وی یک بنیاد مستقل و غیرسیاسی است که تلاش میکند از طریق آموزش و تقویت فرهنگ مردم سالاری و اشاعه اندیشه حقوق بشر، به تامین عدالت و استقرار دموکراسی کمک کند. وی در حال تهیه بانک اطلاعات و اسنادی از مسائل حقوق بشر و نقض آن است که بتواند مورد استفاده پژوهشگران تاریخ معاصر ایران قرار بگیرد.