تخریب کلیسای ادونتیست تهران، تخریب میراث فرهنگی ایران و مسیحیت؛ در گفتگو با منصور برجی/گفتگو از ماری محمدی
مصادره و تخریب کلیساها در سطح کشور به طور نظاممند و سیستماتیک توسط حکومت جمهوری اسلامی امری مسبوق به سابقه و از موارد مشهود در کارنامه ۴۳ سالهی حکمرانی این حکومت است.
مسئله مصادره، تخریب و پلمب کلیساها (که بخشی از آنها بناهای تاریخی محسوب میشوند) تنها مسئلهای دینی یا مربوط به اقلیت دینی مسیحی در ایران محسوب نمیشود بلکه ابعاد متعددی را شامل میشود.
نقض حقوق بشر و آزادی دین و عقیده، دست بردن و تحریف تاریخ ایران و مسیحیت در ایران، مخدوش کردن پیشینه فرهنگی و انکار تنوع عقیدتی در ایران از آن جملهاند. به نظر میرسد حکومت در تلاشی مذبوحانه برای تلطیف چهره خویش است تا از طریق تمهید مقدمه و زمینه برای عرضه تصویری یگانه باور از مردم ایران، توجیهاتی در خصوص ایجاد جو و سیاستگذاریهای کاملا اسلامی و یگانه باور در ایران، تبرئه شدن از افراط گرایی دینی و به تبع تصویری ساختگی و تصنعی از عملکرد به ظاهر شایسته و کارآمد خود به آیندگان ارائه دهد.
بدین ترتیب بخشهای مهمی از تاریخ که میتواند روزانه برای عامه مردم قابل رویت و لمس باشد به مستندات مکتوبی تحدید میشوند که صرفا با کاوش و تحقیق توسط قشری کوچک و دغدغهمند، آن هم با دشواریهایی نظیر تشخیص صحت و عدم جانبداری اسناد، قابل دستیابی خواهد بود.
کلیسای ادونتیستهای روز هفتم یکی از کلیساهایی است که آبان ماه ۱۳۹۹ خبر تخریب کامل آن در رسانهها منتشر شد؛ هر چند که تخریب آن از چندین سال قبل آغاز شده بود. این مسئله بهانهای شد تا در این شماره خط صلح با آقای منصور برجی مدیر سازمان ماده ۱۸ (که در حیطه آزادی عقیده فعالیت میکند)، فعال حقوق بشر و پژوهشگر دینی در ارتباط با مسئله مصادره، تخریب و پلمب کلیساها و تاثیرات آن گفتگو کند. مشروح این گفتگو در ذیل میآید:
از ویژگیها و قدمت کلیسای ادونتیست بگویید. تخریب کلیسای ادونتیست از چه زمانی آغاز شد؟
کلیسای ادونتیستهای روز هفتم (Seventh-day Adventist Church) یکی از شاخههای مسیحیت پروتستان محسوب میشود. حضور میسیونرهای کلیسای ادونتیست در ایران به سال ۱۹۱۱ میلادی باز میگردد و عمارت کلیسای ادونتیست نیز در سال ۱۳۲۸ بنا شده است. تاسیس این کلیساها در دورهای که شهرهای بزرگ ایران شاهد رشد بناهایی به سبک معماری نوین بودند بخشی از تاریخ و فرهنگ ملی ماست.
کلیسای ادونتیست تهران، واقع در خیابان جمهوری و در نزدیکی کافه نادری و چهارراه ادیان، یکی از همین نمادهای معماری نوین دوره پهلوی به شمار میآمد. محراب و گچ بریهای این کلیسا مزین به ده فرمان (حضرت) موسی بود و تزئینات داخلی زیبایی داشت. صلیب هشت متری این کلیسا به عنوان بزرگترین صلیب بتنی ایران، یکی از شاخصههای هویتی شهر شناخته میشد.
شوربختانه در چهار دهه گذشته، بسیاری از اماکن و موسسات متعلق به مسیحیان، از جمله بیمارستانها، مدارس و کلیساها مصادره و یا تغییر کاربری یافتهاند. فعالیت کلیساهای پروتستان در ایران با فشار و محدودیتهای متعددی روبرو بوده و اغلب به تعطیلی کشانده شدند. بخشی از این املاک، مثل کلیسای اسقفی کرمان، بعد از مدتی تبدیل به مخروبه شدند و در نهایت بعد از تخریب به تصرف نهادهایی مثل بنیاد مستضعفان یا ستاد اجرایی فرمان امام درآمدند.
تخریب کلیسای ادونتیستها از سال ۱۳۹۴ آغاز شد. ایسنا گزارش داده بود که «مالکِ عمارتِ جنوبِ غربی کلیسا، پس از خرید چند عمارت پیرامونی قصد برجسازی در خیابان جمهوری را داشت» به همین دلیل تخریب این کلیسا در دستور کار قرار گرفت. انتشار خبر تخریب یکی از خانههای تاریخی مجاور کلیسا باعث توقف چندساله این روند شد. هر چند فضای داخلی این کلیسا، از جمله محراب، گچبریهای مزین به ۱۰ فرمان موسی و تزئینات داخلی تخریب شده بود و فقط دیوارها و نمای بیرون آن سالم مانده بود. تا این که بالاخره این کلیسای ادونتیست، روز شنبه، دهم آبان ماه، شبانه تخریب شد.
برخی کلیسای ادونتیست در تهران را نه تنها یک کلیسا بلکه یک بنای تاریخی محسوب کرده و فروش آن را علاوه بر نقض حقوق مسیحیان، دست بردن در تاریخ ایران و مسیحیت نیز محسوب میکنند. با این اوصاف، شما فروش و تخریب این کلیسا و مالکیت شخصی بر آن را چطور ارزیابی میکنید؟
بنای این کلیسا قدمت ۷۱ ساله داشت و سازه آن گوشهای از شناسنامه هنر معماری در ایران بود. این واقعیت که نه سازمان میراث فرهنگی و نه شهرداری تهران اقدامی برای نگهداری آن نکردند، اگر تعمدی هم نباشد، خطایی نابخشودنی است. با گذشت نزدیک به چهار ماه از تخریب این بنا، هنوز هیچ نهادی توضیح نداده است که چطور یک ملک وقف شده، به مالک شخصی فروخته شده و چرا میراث فرهنگی مجوز تخریب این بنا را در سال ۹۴ صادر کرده است.
واکنش مسیحیان دنیا به خبرهای مصادره و تخریب کلیساها در ایران چیست؟جامعهی بینالمللی چه رویکردی به این وقایع دارد؟
تخریب کلیسای اسقفی در کرمان، مصادره باغ شارون کلیسای جماعت ربانی در کرج، مصادره و تلاش برای تصرف کلیسای انجیلی در تبریز اخباری است که در همین چند سال اخیر انتشار رسانهای یافتهاند. علاوه بر این ما از مصادره و به تعطیلی کشاندن بسیاری کلیساهای دیگر در اصفهان، تهران، همدان، مشهد، اراک، و اهواز نیز مطلع هستیم. برخی از این املاک و کلیساها از دسترس و استفاده مسیحیان خارج شده است و برخی دیگر به صورت نیمه جان به فعالیت خود در املاک کلیسایی مثل یک مستاجر ادامه میدهند.
انتشار این گونه اخبار قطعا تاثیر منفی بر وجهی ایران در جامعه جهانی دارد. اگر چه حکومتها و سیاسیون شاید علاقهی جدی برای درگیر شدن در مباحث دینی و کلیسایی از خود نشان ندهند، اما رأی دهندگان حوزه انتخابی آنها ممکن است مسیحیانی باشند که با شنیدن مکرر این اخبار در نحوه انتخاب و یا طیف مطالبات خود از منتخبین تجدید نظر کنند.
به علاوه دغدغه احترام به حقوق اقلیتهای دینی محدود به پیروان آن گروه خاص نمیشود. ما پیامهای زیادی مبنی بر همدردی هموطنان مسلمانان ایرانی و یا پیروان سایر ادیان از سراسر دنیا دریافت میکنیم.
تخریب کلیساها در طولانی مدت چه نوع تاثیراتی بر جامعه مسیحی باقی میگذارد؟
تخریب کردن نشانههای هویتی یک جامعه دینی تأثیری منفی بر کل جامعه دارد. تاثیر فاجعهآمیز آن را نباید فقط در یک گروه نسبتا کوچک مسیحیان جستجو کرد. از بین بردن تنوع عقیدتی، فکری و فرهنگی، و تلاش برای یکدست کردن شهروندان یک کشور، اخته کردن یک تمدن است. جامعه تک صدایی از پویایی، باروری و خلاقیت محروم خواهد بود.
مسیحیت از ساختمانهایی که ما امروز میشناسیم شروع نشد که با تخریب آنها پایان بیابد. مسیحیان در ۳۰۰ سال اول تاریخ خود، بیشتر در منازل شخصی، بالای کوهها، یا در غارها جمع میشدند. در همین سالها، با وجود سختترین شرایط، و دردناکترین آزارها، حتی با شیوع دو اپیدمی در سالهای ۱۶۵ و ۲۵۱ میلادی، مسیحیان از یک جنبش حاشیهای به یک نیروی تاثیرگذار در جامعه تبدیل شدند.
شاید حکومت کمونیست چین تصور میکرد -و بخش عمدهای از آن هنوز تصور میکند – که با نقض حقوق مسیحیان و حق آزادی اجتماعات دینی میتواند آنها را از صحنه سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، و اقتصادی حذف کند. ولی در همین قرن گذشته، تعداد مسیحیان در چین با وجود محدودیتهای شدید علیه کلیساها، رشد چشمگیری داشته است. بزرگترین مجموعه کلیساهای خانگی دنیا را امروز در چین میتوان سراغ گرفت.
ساختمان کلیساها در ایران، در درجه اول بخشی از میراث فرهنگی ایران است و بعد بخشی از میراث فرهنگی مسیحیان ایرانی. البته برای نسل جدید مسیحیان ایرانی، پیوندهای تاریخی آنها با گذشته کلیسا و مسیحیت در ایران اهمیت زیادی دارد و نمیخواهم این حقیقت را نیز ناچیز بشمارم. اما با تخریب نشانههای حضور مسیحیان در ایران نمیتوان پیشینه و تاثیر مثبت آنها را در طول تاریخ این سرزمین انکار کرد. بخش عمدهای از تاریخ درخشان کلیسا در ایران مکتوب و مصور شده است. روزی هم خواهد رسید که ریشههای آن دوباره به آب، شاخههای آن به آفتاب میرسد و دوباره سبز میشود!
منبع:هرانا